Document Type : Quantitative Research Paper
Authors
1 Ph. D. in student /Educational Administration / university of Kurdistan, Sanandaj, Iran.
2 Member of the scientific group of the Fateb University of Applied Sciences
Abstract
Keywords
مقدمه
دورهی کنونی حیات بشری با تحولات و دگرگونیهای شگفتانگیزی همراه است. سازمانها بهعنوان زیرمجموعهای از حیات انسانی، باید برای بقاء و بالندگی، خود را در رویارویی با این تحولات عظیم آماده نمایند، در غیر این صورت از گردونه دنیای رقابتی خارج میشوند. منظور از این آمادگی، آمادگی فناوری و تجهیزات نیست بلکه آنها باید کارکنان یعنی سرمایههای اصلی و ارزشمند سازمان را آماده سازند. در دنیای جدید سازمانی دائم التغییر، رقابتی و پرتلاطم، اصول سنتی مدیریت و سازمان مانند دیوانسالاری، فرماندهی و کنترل موردانتقاد قرارگرفته است. راهبردهای مبتنی بر کنترل دیوان سالارانه یعنی کاربرد مقررات، قوانین، دستورالعملها، سلسلهمراتب اختیار و استانداردسازی فعالیتها برای یکنواخت کردن رفتارهای کارکنان، کارآیی چندانی در برنداشته است. نیروی انسانی برای بروز استعدادها و خلاقیتهای خود در پیچوخم دیوانسالاری گرفتارشده و نمیتواند از تواناییهای بالقوه خود استفاده کند و به حل مسائل و مشکلات بپردازد (Abdollahi & Nave Ebrahim, 2006).ابزاری که میتواند در این زمینه کمککننده باشد خودرهبری[1] مدیران و کارکنان است.
در دنیای امروز، انسانها با محیط پیچیده و بسیار متلاطمی رو به رو هستند. در چنین شرایطی افراد بیشازپیش به رشد حوزههای فردی و بلوغ شخصی نیاز دارند. با توجه به تغییر و تحولات مداوم در محیط بیرونی، تمرکز بر عوامل درونی و یافتن راهکارهایی که فرد بتواند با استفاده از آنها بر چالشهای محیط از طریق قدرت درونی خویش فائق آید، اهمیت ویژهای پیدا میکند. یکی ازاینروشها استفاده از فرایندخودرهبری است. خودرهبری به معنای یافتن راهکارها و استراتژیهایی است که با استفاده از آن فرد بتواند با ایجاد انگیزه در خود به عملکرد بهتر و احساس رضایت بیشتر در زندگی شخصی و کاری خود دست یابد. به کمک این راهکارها، فرد میتواند ادراکات، تمایلات و رفتارهای خود را درمسیر صحیح و بهبوددهندهای قرار دهد و برای یافتن انگیزه و جهتدهی به کار و زندگی، کمتر به عوامل بیرونی متکی باشد.
در سطح فردی، خودرهبری به شناخت بهتر از نقاط قوت و زمینههای بهبود و تلاش برای بهرهبرداری بهینه از توانمندیها و کاهش نقاط ضعف متمرکز میباشد. این فرآیند مستمر خودشناسی و بهبود فردی به افزایش سطح عملکرد و انگیزش فردی منجر میشود. اما خودرهبری در سطح سازمانی نیز از اهمیت ویژهای پیداکرده است. یکی از علل این امر تغییر در سازمانهای امروزی و حرکت به سمت انعطافپذیری بیشتر و ساختارهای غیرمتمرکز در مقابل ساختارهای متمرکز و غیر منعطف میباشد. در سازمانهای سنتی با ساختار متمرکز و بوروکراتیک وظیفه مدیریت بیشتر بر فرمان دهی و نظارت بر عملکرد تکتک کارکنان به شکل اقتدارگرایانه و آمرانه متمرکز بود. با رشد و توسعه سازمانها، حرکت به سمت ساختارهای غیرمتمرکز و افقی و افزایش تعداد زیردستان، نظارت و کنترل مستقیم بر عملکرد کارکنان توسط مدیران به امری دشوار و تا حد زیادی غیرممکن مبدل شد. در چنین سازمانهایی مدیریت قادر به رهبری، انگیزش و جهتدهی به فعالیتهای تکتک افراد سازمان نبوده و وظیفه تصمیمگیری، مدیریت عملکرد و انگیزش کارکنان تا حد زیادی به خود آنها محول میشود. در این شرایط، خودرهبری و توانمندی فرد در انگیزش و هدایت عملکرد خویش اهمیت قابلتوجهی پیدا میکند Neck & Houghton, 2005)).
امروزه خودرهبری جـزء اصـلی رهبـری سـازمانی اثـربخش اسـت. مراکز آموزشی خصوصاً مدرسه باید بهگونهای مدیریت و رهبری شوند که خودرهبری بهعنوان یک فرهنگ و بخش طبیعی فعالیتهای روزانه درآمده و بهعنوان عملکرد بهینه برای همـه معلمان و مدیران مدارس مطـرح شود. توسعه مهارتهای بین فردی یا خودرهبری بهعنوان سـبک جدیـد رهبـری و ایجـاد محیطهای سـازمانی کـه از نـوآوری و خلاقیـت حمایـت میکنند، گامهای اسـتراتژیک تحقـق و برآورده سازی نیازهای سازمانهای متغیر قرن 21 میباشد. با تأکید بر تبدیلشدن به فردی مؤثرتر به نظر میرسد خودرهبری میتواند پاسخگوی چالشهایی باشد که سازمانهای خواستار رونق و ترقی در قرن 21 از آن جمله سازمانهای آموزشی با آنها مواجهاند. روشـن اسـت کـه بسـیاری از مؤسسات آموزشی فاقد یک چارچوب سیستماتیک هستند که به آنها اجازه بدهد تـا بهطور مؤثری تغییرات را مدیریت کنند و به نتایج مثبـت و رو بـه افـزایش حاصـل از تلاشهای خود دست یابند. دستیابی به چنین چارچوبی مستلزم مطالعه، توصـیف و تبیـین وضـعیت موجود مدارس و شناسایی روابطی است که میتواند در بهبود آنها تأثیرگذار باشد.(Norris, 2008)
خودرهبری
نظریه خودرهبری بر مبنای نظریه یادگیری اجتماعی (Bandura, 1977) و نظریه شناختی اجتماعی(Bandura, 1986) میباشد. نظریه یادگیری اجتماعی (Bandura, 1977) بیان میکند، افراد چگونه میتوانند بر شناخت، انگیزه و رفتار خودشان تأثیر بگذارند. و در سوی دیگر نظریه شناختی اجتماعی بیانگر این است که افراد و محیط شان دائماً باهم در تعامل هستند و اینکه افراد، میتوانند با مشاهده دیگران، تجربیات آنها و تأثیرپذیری از رسانههای بیرونی در بستر تعاملات اجتماعی دانش کسب کنند. بر اساس این نظریه، زمانی که افراد مدل انجام یک رفتار و نتایج آن را میبینند، دنبالهای از اتفاقات رخداده را به یاد میآورند و اطلاعات مربوط به آن را برای هدایت رفتارهای پسازآن استفاده میکنند. مشاهده مدل میتواند بیدرنگ بیننده را در انجام رفتاری که یاد گرفته است، درگیر نماید(Satterfield & Davidson, 2000) خودرهبری بیان میکند که رهبران چگونه فکر میکنند و چگونه بر طبق راهبردهای شناختی، انگیزشی و رفتاری خود، اقدام به کاری میکنند. تعریفی دیگر از خودرهبری از Houghton, 2004)) خود رهبری فرایندی است کـه طـی آن افـراد در راسـتای نیـل بـه خـود هـدایتی و خودانگیختگی لازم برای عمـل، بـر خـود تأثیر میگذارند. سه راهبرد مرتبط با خودرهبری شامل، راهبردهای رفتار محوری، پاداشهای طبیعی و تفکر سازنده میباشند .(Neck & Houghton, 2006) راهبردهای رفتار محوری، خودآگاهی را تقویت میکند و مدیریت رفتاری فرد را از طریق روشهایی مثل خود هدفگذاری، خود پاداشدهی، خود تنبیهی، خودنگری و خودفرمانی تسهیل میکند (Neck & Houghton, 2006) راهبردهای پاداش طبیعی بر روی جنبههای لذتبخشتر یک فعالیت تأکید دارد، بهطوریکه وظایف؛ خودشان بهطور طبیعی پاداش محسوب شوند (Manz, 2004 Neck &). راهبردهای پاداش طبیعی، انگیزش درونی، خودتعیینی و احساس شایستگی فرد را افزایش میدهد(Manz, 2006 Neck &).
راهبردهای تفکر سازنده، شیوههای تفکر مثبت را ایجاد میکند و خودگویی مخرب و منفی را با خودگویی خوش بینانه جایگزین میکند(Seligman, 1991). این راهبرد میتواند الگوهای تفکر را تغییر دهد و بر پیامدهای مورد انتظار اثر مثبتی بگذارد.
خودرهبری معلم
خودرهبری معلم شامل مجموعهای از راهبردهای شناختی و رفتاری فردی است که وقتیکه با همدیگر به کنش و واکنش میپردازند خود جهتگیری و خودانگیزشی موردنیاز برای انجام وظایف محوله را کسب میکنند. خودرهبری میتواند شیوههای کارآمدتری را برای انجام بهتر وظایف فراهم کند، همچنین معلمان را با مجموعهای از ابزار (مثل هدفگذاری، گفتار مثبت و تجسم) مجهز کند که بتواند از آنها برای بهبود کارایی و عملکرد فردی استفاده کنند. (Manz, 2004 Neck &) مشاهده کردند که معلمان اغلب با تعیین اهداف غیرواقعی، خود را بیشازحد درگیر الگوهای تفکر ناسالم و غیر کارآمد میکنند. در اینگونه موارد استفاده از راهبرد خودرهبری میتواند تأثیر مثبتی را بر روی درکِ درستی عمل معلم داشته باشد. از طرف دیگر خودرهبری بهعنوان یک مفهوم هنجاری مورد ملاحظه قرارگرفته است، اما مفهومی متفاوت از نظریههای خودتنظیمی، شناخت اجتماعی، خودکنترلی و انگیزش درونی است. خودرهبری کمک میکند تا به این درک برسیم که چرا و چگونه این مفهوم میتواند مؤثر، کارآمد و راهگشا برای معلمان در وظایف حرفهای و سازمانی خود باشد.
مفهوم خودرهبری معلم با رهبری معلم تفاوت دارد. خودرهبری بر توانمندسازی در نقش رهبری و تشویق برای همکاری در بهبود امور آموزشی تأکید و تمرکز دارد. همچنین مفهوم خودرهبری متفاوت از اقدامات بازتابی است به دلیل اینکه بیشتر بر روی بهبود روشهای آموزشی و نتایج دانش آموزان با تمرکز بر تجربیات آموزشی حال و گذشته تأکید دارد. خودرهبری با تجهیز معلمان به مجموعهای از راهبردهای عملی ازجمله خودنگری و تفکر سازنده میتواند از تجربیات گذشته بهمنظور بهبود عملکرد آینده استفاده کند(Marshall, Kiffin-Petersen & Soutar, 2012). در همین رابطه (Boss & Sims, 2008) استدلال میکنند، افرادی که از ویژگی خودرهبری برخوردار هستند میتوانند سریعتر به موفقیت برسند و در مواقع شکست به سرعت به سمت موفقیت حرکت کنند.
فرایند خودرهبری
برخی صاحبنظران فرایند خود رهبری را مشتمل بر سه استراتژی اصلی میدانند:
الف- استراتژیهای رفتار محور[2] : استراتژیهای رفتار محور شامل توانایی مشاهده رفتار، شناسایی و ارزیابی رفتارهای مؤثر و غیرموثر بهمنظور بهبود عملکرد است.
ب- استراتژیهای پاداش طبیعی[3] : توانایی فـرد در دریافـت جنبههای مثبـت وظیفـه و تمرکـز بـر پاداشهای درونی آن.
ج- استراتژیهای تفکر سازنده[4]: ازآنجاییکه تفکر فرد بر رفتار او تأثیر میگذارد، برای سازمانها سودبخش است تا تفکر پیشرفت گرا، مثبت و سازنده را تشویق کنند. در همین ارتباط یعنی خودرهبری پژوهشهایی انجامشده است که به برخی از آنها در ذیل اشاره میشود. Carmeli, Meitar, & Weisberg, 2006)) در پژوهشی با عنوان مهارتهای خودرهبری و رفتار خلاقانه در کار نشان دادند که مقیاسهای خودرهبری ارتباط مستقیم و مثبتی با خلاقیت و رفتارهای کارکنان دارد.
( (Ross, 2013در تحقیقی با عنوان یک مدل مفهومی برای درک فرایند توسعه خودرهبری و اقداماتی جهت توسعه رهبری فردی به این نتیجه رسیدند که برنامههای توسعه رهبری اثرگذار میتواند بر بهرهوری و افزایش دانش کارکنان درجهت ارتقاء خود در امور محوله مفید واقع شود.
(Semerci, Güney, Alper-Ay & Semerci, 2010) در پژوهشی با عنوان رفتار خودرهبری معلمان کلاس درس نشان دادند که رفتار خودرهبری در سطح متوسطی قرار دارد و باید با آموزشها و برنامههای مبتنی بر استقلال معلمان در انجام وظایف آموزشی خود به سطوح بالایی از عملکرد خود برسندSesen, Tabak, & Arli, 2017) ) نیز در پژوهشی با عنوان پیامدهای خودرهبری: پژوهشی در ارتباط با معلمان مدارس ابتدایی نشان دادند که رفتارهای خودرهبری تأثیر معناداری را بر تعهد و نوآوری داشتند. همچنین مؤلفههای خودپاداشدهی و خودتنبیهی در مورد معلمان معنادار بود و مؤلفههای خودمشاهده گری و تمرکز بر روی پاداشهای طبیعی تأثیر قویتری را داشتند. Marshall, Kiffin-Petersen & Soutar, 2012)) در تحقیقی با عنوان تأثیر شخصیت و رفتارهای رهبر بر روی خودرهبری معلمان در کالجهای حرفهای به این نتیجه رسیدند که خودکارآمدی کلی و شخصیت معلم پیشبینی کنندههای مثبت در خودرهبری معلمان است. رفتارهای رهبر تحولگرا نیز بر روی خودرهبری معلم تأثیر مستقیمی دارد. همچنین به این نتیجه نیز رسیدند که بهبود خودکارآمدی معلمان با افزایش سطح خودمدیریتی و الگوهای سازنده در ارتباط است. آموزش در رفتارهای رهبر تحولگرا مانند بیان دیدگاهها، انتظارات عملکرد بالا و توجه فردی میتواند خودرهبری معلمان را در کالجهای حرفهای تسهیل کند. (Al-Jammal, & Ghamrawi, 2015) در تحقیقی تحت عنوان هدایت خود: مهارتهای خودرهبری مدیران مدارس خصوصی لبنان، به این نتیجه رسیدند که به دلیل برخی محدودیتهای فرهنگی؛ مفهوم خودرهبری بهاندازه کافی برای مدیران مدارس خصوصی لبنان روشن نبود و ذینفعان نیز به مفهوم خودرهبری اهمیت چندانی قائل نبودند. (Tuovinen, 2010) در رسالهای با عنوان خودرهبری در میان دانش آموزان ساوونیای آمریکا نشان داد که بهطورکلی خودرهبری اثر مثبتی بر اعتمادبهنفس؛ کارایی و عملکرد دارد.
به دلیل اینکه خودرهبری مدیران و کارکنان نقش مهمی در پیشبرد اهداف تعیینشده سازمان دارد و با توجه به نقش و اهمیت مدرسه در دنیای امروز که بهعنوان پایه و اساس پیشرفت جامعه مدرن امروزی بهحساب میآید، انتظـار میرود کـه بـا در نظر گرفتن نیازهای محیطی، فردی و سازمانی به تدوین اهداف و خطمشیهای ویژه خود بپردازد. ازآنجاکه معلمان نقش حیاتی در ارتقا جایگاه مدرسه بهعنوان یک سازمان آموزشی در بین سایر سازمانهای آموزشی همتای خود دارند. ازاینرو این پژوهش به بررسی وضعیت خودرهبری معلمان مقاطع راهنمایی و متوسطه منطقه پنج تهران میپردازد. خودرهبری در پژوهش حاضر شامل نه مؤلفه است شامل: تجسم عملکرد موفق[5]، هدفگذاری شخصی[6]، صحبت کردن با خود[7]، پاداش دادن به خود[8]، ارزیابی باورها و مفروضات[9]، تنبیه خود[10]، مشاهده شخصی[11]، تمرکز بر پاداشهای طبیعی[12] و راهنمایی خود[13]. پژوهشگر در این پژوهش به دنبال بررسی وضعیت هر یک از مؤلفهها در میان جامعه موردپژوهش میباشد. امیـد اسـت از طریـق نتـایجی کـه بـه دست میآید، پیشنهادهای کاربردی به مسئولان در راستای ارتقای عملکرد مدیران و کارکنان آنان ارائه شود.
در این پژوهش جهت بررسی خودرهبری از پرسشنامه تجدیدنظرشده (Neck & Houghton, 2002) که دارای نه مؤلفه،تجسم عملکرد موفق، هدفگذاری شخصی، صحبت کردن با خود، پاداش دادن به خود، ارزیابی باورها و مفروضات، تنبیه خود، مشاهده شخصی، تمرکز بر پاداشهای طبیعی و راهنمایی خود استفاده خواهد شد.
روششناسی
پژوهش حاضر ازلحاظ هدف، کاربردی، به لحاظ زمان، مقطعی و ازلحاظ جمعآوری دادهها در زمره پژوهشهای توصیفی پیمایشی قرار دارد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان راهنمایی و دبیرستان منطقه 5 تهران در سال 1396 (تعداد1709) بود. جهت برآورد حجم نمونه در معادلات ساختاری پژوهشگران دیدگاهها و نظرهای متفاوتی دارند. (Kline, 2010) معتقد است بهعنوان یک قاعده کلی در بیشتر موارد باید حجم نمونه در معادلات ساختاری از 200 تجاوز کند. عدهای دیگر از پژوهشگران معتقدند که به ازای متغیرهای آشکار میتوان حجم نمونه را برآورد کرد به ازای هر متغیر آشکار حداقل 5 نمونه و حداکثر 15 نمونه انتخاب شود Hooman, 2016)). در این پژوهش 340 پرسشنامه جمعآوری و پس از کنار گذاشتن پرسشنامههای مخدوش شده و ناقص 320 پرسشنامه قابلقبول مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نحوه گردآوری دادهها بهصورتی بود که محققین بهصورت میدانی به جمعآوری نمونهها در مدارس راهنمایی و دبیرستان منطقه 5 تهران اقدام کردند. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامه تجدیدنظر شده خودرهبری (Neck & Houghton, 2002) استفادهشده است. پرسشنامه شامل 9 متغیر تجسم عملکرد موفق، هدفگذاری شخصی، صحبت کردن با خود، پاداش دادن به خود، ارزیابی باورها و مفروضات، تنبیه خود، مشاهده شخصی، تمرکز بر پاداشهای طبیعی و راهنمایی خود در مقیاس 5 ارزشی لیکرت بود. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه توسط چند تن از اساتید علوم تربیتی بررسی و پس از اصلاحات، مورد استفاده قرار گرفت. روایی همگرا و روایی واگرا در جدول شماره (1 و 2) ارائهشده است. برقراری روایی همگرا و واگرای مطلوب مدل حاکی از اعتبار مناسب ابزار اندازهگیری در جامعه مورد مطالعه دارد. تحلیل نتایج این مطالعه به روش معادلات ساختاری با استفاده از تکنیک Smart PLS2 و SPSS23 انجام شده است.
برای سنجش مدل بیرونی به بررسی پایایی ترکیبی، آلفای کرونباخ و روایی همگرایی (میانگین واریانس استخراج شده) پرداخته میشود. پایایی ترکیبی سنجش همبستگی درونی متغیرهای مشاهدهپذیر هر متغیر پنهان است. آلفای کرونباخ بیانگر میزان توانایی سؤالات در تبیین مناسب ابعاد مربوط به خود است به بیانی سنجش همسانی درونی متغیرهای مشاهدهپذیر (Fornell, & Larcker, 1981). همچنین روایی همگرایی به میزان توانایی شاخصهای یک بعد در تبیین آن بعد اشاره دارد نتایج در جدول 1 آورده شده است.
جدول1. بررسی روایی همگرایی ابزار پژوهش
میانگین واریانس استخراج شده |
پایایی مرکب |
الفای کرونباخ |
متوسط اشتراک |
|
هدفگذاری شخصی |
414148/0 |
777528/0 |
469322/0 |
414148/0 |
صحبت کردن با خود |
714056/0 |
877882/0 |
773768/0 |
714056/0 |
پاداش دادن به خود |
607182/0 |
821572/0 |
679623/0 |
607182/0 |
عملکرد موفق |
442592/0 |
795251/0 |
686311/0 |
442594/0 |
ارزیابی باورها |
524255/0 |
814519/0 |
702192/0 |
524255/0 |
تنبیه خود |
494777/0 |
792441/0 |
651743/0 |
494777/0 |
مشاهده شخصی |
527655/0 |
815498/0 |
706733/0 |
527655/0 |
تمرکز بر پاداشهای طبیعی |
471812/0 |
815516/0 |
715984/0 |
471812/0 |
راهنمایی خود |
972205/0 |
985906/0 |
971419/0 |
972205/0 |
همانطور که در جدول شماره 1 مشخص است همه متغیرها از پایایی بالای در مدل برخوردارند. پایایی ترکیبی و آلفای کرونباخ بالای 7/0 نشان از قابل قبول بودن پایایی هر سازه تحقیق دارد(Hair, Ringle, & Sastedt, 2011) همچنین مقدار ملاک برای سطح قبولی روایی همگرایی 4/0 میباشد. همانگونه که در جدول 1 آمده است مقادیر [14]AVE مربوط به هر سازه از 4/0 بیشتر بوده و این مطلب مؤید این میباشد که روایی همگرایی پرسشنامه حاضر در حد قابل قبول است. روایی تشخیصی یا واگرایی توانایی یک مدل اندازهگیری انعکاسی را در میزان افتراق مشاهدهپذیرهای متغیر پنهان آن مدل با سایر مشاهدهپذیرهای موجود در مدل میسنجد. روایی تشخیصی در واقع مکمل روایی همگرایی بوده که نشاندهنده تمایز نشانگرهای یک متغیر پنهان با سایر نشانگرهای دیگر در همان مدل ساختاری است (Mohsenin & Esfidani, 2014). در آزمون بار عرضی بار عاملی هر متغیر مشاهدهپذیر بر روی متغیر پنهان مربوط به خود باید حداقل 1/0 بیشتر از بار عاملی همان متغیر مشاهدهپذیر بر متغیرهای پنهان دیگر باشد (Hair, Ringle, & Sastedt, 2011). سؤال 1 برای عملکرد موفق 69/0 و برای سایر سازهها به ترتیب برابر 42/0؛ 29/0؛ 34/0؛ 38/0؛ 32/0؛ 33/0؛ 38/0 و 26/0 که نشان میدهد این سازه از همبستگی بالای با سایر سازههای متناظر خود برخوردار است که روایی واگرایی مدل در سطح معرفها را نشان میدهد.
یافتههای استنباطی
در رویکرد پی ال اس[15] فرایندی دومرحلهای وجود دارد در مرحله اول به ارزیابی مدل بیرونی پرداخته میشود. وقتیکه شواهد کافی مبنی بر روایی و پایایی مدل اندازهگیری به دست آمد میتوان به ارزیابی مدل ساختاری (درونی) پرداخت. همانگونه که در بخش اول آمده است مدل بیرونی دارای روایی و پایایی مناسب بود در بخش دوم به بررسی مدل درونی میپردازیم.
یافتههای توصیفی حاکی از این بود که 53/0 از پاسخدهندگان را مردان و 47/0 را زنان تشکیل داده بودند همچنین ازنظر وضعیت تحصیلی پاسخدهندگان 68/0 از پاسخدهندگان افراد با تحصیلات کارشناسی و 38/0 کارشناسی ارشد بودند همچنین دامنه سنی پاسخدهندگان حاکی از این بود که 39/0 از پاسخدهندگان در دامنه سنی کمتر از 30سال، 29/0 در دامنه سنی 31-40 سال و 39/0 در دامنه سنی بالای 40 سال تشکیل داده بودند.
شکل1. خروجی نرمافزار پی ال اس در حالت استاندارد
مطابق با الگوریتم، برای بررسی برازش مدل ساختاری پژوهش از چندین معیار استفاده میشود که اولین و اساسیترین معیار، ضرایب معناداری Z یا همان مقادیر t-values (حالت معناداری) است. با توجه به شکل شماره 2 تمامی مسیرهای موردنظر با اطمینان 95/0 معنیدار بود. نتایج کامل مسیرها در جدول شماره 5 آورده شده است. دومین معیار برای بررسی برازش ساختاری در یک پژوهش ضرایب R2 مربوط به متغیرهای پنهان درونزای (وابسته) مدل است.[16]R2 معیاری است که نشان از تأثیر یک متغیر برونزا بر یک متغیر درونزا دارد و سه مقدار 19/0، 33/0 و 67/0 بهعنوان مقدار ملاک برای مقادیر ضعیف، متوسط و قوی R2 در نظر گرفته میشود. مطابق با شکل شماره1 مقادیر R2 برای سازههای درونزا 49/0؛ 42/0، 63/0؛ 48/0؛ 68/0؛ 60/0؛ 60/0؛ 65/0و 31/0 محاسبهشده است که با توجه به سه مقدار ملاک، مناسب بودن برازش مدل ساختاری را تائید میسازد.
کیفیت مدل ساختاری
معیار دیگری که بررسی میگردد، معیار قدرت پیشبینی مدل Q2است. درصورتیکه مقدار Q2 در مورد یک سازه درونزا سه مقدار 02/0، 15/0 و 35/0 را کسب نماید، به ترتیب نشان از قدرت پیشبینی ضعیف، متوسط و قوی سازه یا سازههای برونزای مربوط به آن دارد. مقادیر بالای صفر نشان میدهند که مقادیر مشاهدهشده خوب بازسازیشدهاند و مدل توانایی پیشبینی دارد (Henseler, Ringle & Sinkovics, 2009). مقدار Q2 از رابطه 1 محاسبه گردیده است.رابطه 1. Q2 = 1- (∑D SSED) / (∑D SSOD)
در این رابطه D فاصله حذف، SSE مجموع مربعات خطای پیشبین و SSO مجموع مربعات مشاهدات، مقدار Q2بالای صفر نشان میدهد مقادیر مشاهدهشده خوب بازسازیشدهاند، و مدل مذکور ارتباط پیشبین دارند (Q2پایینتر از صفر فقدان ارتباط پیشبین را نشان میدهد). همانطور که دیده میشود مقادیر Q2 استون-گایسر بیشتر از صفر است و این نشان میدهد که متغیرهای مستقل آنها دارای ارتباط پیشبین خوب هستند.
جدول3. شاخص استون گایسرCV-Red
1- SSE/SSO |
variable |
20/0 |
هدفگذاری شخصی |
29/0 |
صحبت کردن با خود |
37/0 |
پاداش دادن به خود |
21/0 |
عملکرد موفق |
34/0 |
ارزیابی باورها |
29/0 |
تنبیه خود |
30/0 |
مشاهده شخصی |
30/0 |
تمرکز بر پاداشهای طبیعی |
30/0 |
راهنمایی خود |
همانطور که دیده میشود مقادیر Q2 استون-گایسر بیشتر از صفر است و این نشان میدهد که متغیر مستقل آنها دارای ارتباط پیشبین میباشد.
کیفیت کلی مدل
درنهایت آخرین معیاری که بررسی میگردد شاخص کیفیت کلی مدل است. برای بررسی کیفیت کلی مدل در حداقل مربعات جزئی، از شاخص GOF استفاده میکنیم که Tenenhaus, Amato & Esposit, 2004)) مطرح کردند. برازش بالای مدل نشان میدهد که این مدل توسط حداقل مربعات جزی بهخوبی تبیین شده است. شاخص نیکویی برازش بین صفر و یک بوده و وتزلس و همکاران (Wetzels, Odekerken-Schröder & Van Oppen, 2009) سه مقدار 01/0؛ 25/0 و 36/0 را به ترتیب بهعنوان مقادیر ضعیف، متوسط و قوی برای GOF معرفی کردند.
این شاخص دو مدل اندازهگیری و ساختاری را مدنظر قرار میدهد و معیاری برای پیشبینی عملکرد کلی مدل است.
رابطه2. محاسبه کیفیت کلی مدل
15GOF=Communality أ—R2">
جدول4. بررسی شاخص نیکویی برازش (GOF)
متوسط اشتراک |
ضریب تعیین |
متغیر |
414148/0 |
493931/0 |
هدفگذاری شخصی |
714056/0 |
420555/0 |
صحبت کردن با خود |
607182/0 |
635926/0 |
پاداش دادن به خود |
442594/0 |
489100/0 |
عملکرد موفق |
524255/0 |
682267/0 |
ارزیابی باورها |
494777/0 |
607576/0 |
تنبیه خود |
527655/0 |
603007/0 |
مشاهده شخصی |
471812/0 |
658288/0 |
تمرکز بر پاداشهای طبیعی |
972205/0 |
312909/0 |
راهنمایی خود |
5742/0 |
5448/0 |
میانگین |
15GOF=Communality أ—R2"> =0/5592
بهطورکلی، با توجه به خروجی نهایی نرمافزار پیالاس و شاخصهای برازش آن مشخص شد که مدل ارائهشده با دادههای حاصل از پژوهش منطبق بوده و مناسب است. بنابراین میتوان گفت که مدل مفهومی پژوهش بر اساس آنچه به دست آمد، تائید میشود. در این میان بعد ارزیابی باورها با ضریب اثر 82/0 بالاترین میزان و راهنمایی خود با 55/0 کمترین میزان اثر را بر خود رهبری دبیران دبیرستان منطقه 5 تهران داشتند.
شکل2. خروجی نرمافزار پی ال اس در حالت معنیداری
جدول5. بررسی فرضیات پژوهش
10 |
مقدار معنیداری |
مقدار بتا |
متغیر |
تائید |
20/23 |
69/0 |
تجسم عملکرد موفق |
تائید |
47/23 |
70/0 |
هدفگذاری شخصی |
تائید |
20/21 |
64/0 |
صحبت کردن با خود |
تائید |
84/39 |
79/0 |
پاداش دادن به خود |
تائید |
06/52 |
82/0 |
ارزیابی باورها و مفروضات |
تائید |
30/36 |
78/0 |
تنبیه خود |
تائید |
18/36 |
77/0 |
مشاهده شخصی |
تائید |
43/35 |
81/0 |
تمرکز بر پاداشهای طبیعی |
تائید |
61/11 |
56/0 |
راهنمایی خود |
با توجه به نتایج جدول 5 تمامی متغیرهای در سطح اطمینان 99/0 معنیدار هستند بهطوریکه مقدار معنیداری تمامی مسیرها از 58/2 بیشتر است که حاکی تائید فرضیههای موردنظر پژوهش دارد.
بحث و نتیجهگیری
هدف اصلی در این پژوهش بررسی وضعیت خود رهبری در میان معلمان منطقه 5 تهران بود. در مرحله اول ارزیابی مدل بیرونی پژوهش ارائهشده است که نتایج روایی همگرایی واگرایی حاکی از مناسب بودن مدل بیرونی پژوهش بود در مرحله دوم مدل درونی ارائهشده است، که نتایج در شکل 1 و 2 ارائهشده، همچنین میزان اشتراکات هر سؤال با شاخص موردنظر حاکی از مناسب بودن ابزار موردنظر در جامعه موردمطالعه بود. با توجه به نتایج R2 بهدستآمده برای متغیرهای برونزا بر متغیر درونزا (344/0) حاکی از این است که مدل طراحیشده از ساختار مطلوبی برخوردار است و خروجی آن نشان از قابلقبول بودن مدل دارد. جهت بررسی کیفیت کلی مدل از شاخص GOF استفادهشده است که مقدار محاسبهشده برای این شاخص حکایت از برازش مطلوب مدل موردنظر داشت. یافتههای توصیفی حاکی از این بود که 53/0 از پاسخدهندگان را مردان و 47/0 را زنان تشکیل داده بودند همچنین ازنظر وضعیت تحصیلی پاسخدهندگان 68/0 از پاسخدهندگان افراد با تحصیلات کارشناسی و 38/0 کارشناسی ارشد بودند همچنین دامنه سنی پاسخدهندگان حاکی از این بود که 39/0 از پاسخدهندگان در دامنه سنی کمتر از 30سال، 29/0 در دامنه سنی 31-40 سال و 39/0 در دامنه سنی بالای 40 سال تشکیل داده بودند.
تغییرات در نیروی کار باعث شده است که برخی از سازمانها محیط کار خود را مجدداً تعریف کنند. بعضی از سازمانها از رهبری دستوری و کنترلی به سمت رهبری مشترک درحرکت هستند .(Conger & Kanungo, 1988) پیشنهاد کردند که اثربخشی سازمانی هنگامی بهبود پیدا میکند که سرپرستان قدرت را با زیردستان خود تسهیم کنند. بااینحال، تقسیم قدرت و کنترل نیاز به تغییر در اندیشه، روابط و ساختار در بسیاری از سازمانها دارد. این محیطهای در حال تغییر نیاز به کارکنانی دارند که مایل به پذیرش مسئولیت بیشتر و تلاش برای بهبود عملکرد فردی خود باشند، مانند استفاده از راهبردهای خود رهبری. محیطهای سازمانی که از مدیریت سنتی به سمت رهبری مشترک حرکت میکنند، نیاز به کارکنانی دارند که تمایل داشته باشند تا خودشان در اداره امور مشارکت داشته باشند. افزایش مشارکت که برخی از سازمانها به دنبال آن هستند نیاز به رهبری مشترک و تغییر از مدیریت سنتی دارند. کارکنانی که دارای ویژگیهای شخصی مانند خودمختاری(استقلال) هستند احتمال زیادی دارد که مسئولیتپذیر باشند و بهطور کارآمد و مؤثر در محیطهای دارای مشارکت در کار عمل کنند. این کارکنان همچنین ممکن است تلاش بیشتری را برای بهبود عملکرد فردی خود مانند استفاده از راهبردهای خودرهبری داشته باشند. این نتیجه با پژوهشهای (Jones & Kriflick, 2005; Prussia, Anderson & Manz, 1998; Norris, 2008) معلمان و مربیان اغلب بهعنوان رهبران جامعه آموزشی در بیشتر رویههای آموزشی اثرگذارند. بااینحال هنوز این سؤال مطرح میشود که چگونه این معلمان و مربیان خود را برمیانگیزند که میتوانند در بهبود امور آموزشی و سازمانی خود موفق باشند؟ آیا این امر به درک خودرهبری کمک میکند؟ در پژوهشی متخصصان یک نظرسنجیای را بهمنظور درک خودرهبری در میان مربیان آموزشی تحصیلات تکمیلی انجام دادند نتایج حاکی از این بود که مدرسان برنامه درسی از انواع راهبردهای انگیزشی استفاده میکنند. بااینحال عدم آگاهی آنها از این مورد که چگونه فرآیندهای تفکرشان در دستیابی به موفقیت در خودرهبری مؤثر است وجود داشت. بنابراین برنامه درسی و توسعه آموزش حرفهای باید بر محور توسعه راهبردهای انگیزشی مانند چگونگی موفقیت در خودگویی، ارزیابی باورها، مفروضات و نحوه تجسم عملکرد موفقیتآمیز قرار بگیرد. این پژوهش با پژوهشهای (Ricketts, 2012; Moore, & Rudd, 2004; Arnold, & Place, 2010) همسو است. خودرهبری موضوعی مهم و حیاتی در محیطهای آموزشی پویای امروزی است. بهویژه هنگامیکه به مسئله چگونگی آمادهسازی افراد برای موقعیتهای رهبری و چگونگی توسعه و تقویت مهارتهای خودرهبری، شناخت و رفتارهای خود میپردازیم. بنابراین یک مؤلفه مهم در توسعه رهبری این است که رهبران را قادر سازد تا با تقویت صلاحیتهای حرفهای رهبری خود با موفقیت به چالشهای پیش رو پاسخ دهند. استدلال مهم در این زمینه این است که تواناییهای خودرهبری میتواند از طریق تجربه و آگاهی از تواناییها و مهارتهای فردی همراه با بازتابهای فکری تقویت شود(Tat, & Zeitel-Bank, 2013). از طرف دیگر نقش معلمان در اجرای اهداف آموزشی بسیار مهم است. آنها باید بسیاری از وظایف از قبیل اداره محیط آموزشی، انتخاب روشهای آموزشی و حفظ رابطه با دانش آموزان را انجام دهند. عملکرد معلمان، پیشنیاز اجرای اهداف آموزشی مدارس است در این رابطه تفویض برخی اختیارات به معلمان برای حصول به این اهداف از ضروریات یک سازمان آموزشی مثل مدرسه محسوب میشود. با دادن استقلال به معلم در انجام برخی وظایف میتوان به کیفیت آموزش و برخی خدمات در مدارس افزود در این رابطه یکی از مؤلفههای اثرگذار استفاده از تکنیک خودرهبری و توسعه آن در میان معلمان میباشد.
در پیشینه بسیاری از پژوهشهای مرتبط با خودرهبری مشاهده میکنیم که این مؤلفه برای مدیران و رهبران بسیار مهم و ارزشمند بوده است چراکه از این طریق میتوانند به توانمندسازی کارکنان در سازمان خود بپردازند. با توجه به این نتیجه بهدستآمده میتوان ادعا کرد که خودرهبری در سازمانهای آموزشی میتواند بهمراتب حیاتیتر از هر سازمان دیگر باشد به دلیل اینکه مدارس و سازمانهای آموزشی که مسئولیت پرورش و آموزش نسلهای آینده را دارد باید از معلمان و مدیرانی باید برخوردار باشند که بتوانند در شرایط مقتضی بهترین تصمیم را بگیرند و کارآمدترین برنامههای آموزشی را ارائه کنند. برای رسیدن به این هدف مهم و اثرگذار در توسعه یک کشور و جامعه، بر روی مربیان و معلمان سرمایهگذاری کرد و آنها را به انواع مهارتها و آموزشها ازجمله خودرهبری مجهز کرد.
سازمانهای کنونی فعالیت خود را در یک محیط رقابتی سخت دنبال میکنند و سعی میکنند بقاء خود را محیطی که توسعه و تغییر مداوم وجود دارد حفظ کنند و به آن ادامه دهند. برای این امر سازمانها نیاز به کارکنانی دارند که از نوآوریهای متناسب با تغییر و توسعه و مهارتهای تفکر تحلیلی و کسانی که میتوانند رویدادها را با دقت گستردهای ارزیابی کنند نیاز دارند. بنابراین بسیار مهم است که دانش آموزانِ امروز بهعنوان کارکنان کسبوکار آینده، کارفرمایان یا مدیران برای دستیابی به مهارتهای تفکر انتقادی و خودرهبری تلاش کنند. بهاینترتیب انتظار میرود معلمان که تأثیر زیادی را در هدایت نظام آموزشی یک جامعه دارند رفتارهای خودرهبری خودشان را بهبود بخشند(Muijs & Harris, 2003). به لحاظ عملیاتی، این نظریه بر پایه مجموعههای خاصی از راهبردهای رفتاری و شناختی است که به پیامدهای عملکرد فردی تأکید میکنند. ازلحاظ فنی، این نظریه از نظریههای گوناگون مرتبط با خود تأثیری، ازجمله: خودتنظیمی، خودکنترلی، خودگردانی، انگیزه ذاتی، شناخت اجتماعی، و روانشناسی شناختی، نشات گرفته است. استراتژیهای خود رهبری را میتوان به سه بعد کلی تقسیم کرد: استراتژیهای متمرکز بر رفتار، استراتژیهای پاداش طبیعی و استراتژیهای الگوهای تفکر سازنده. استراتژیهای متمرکز بر رفتار، مبتنی بر بهبود خودآگاهی است که منجر به مدیریت صحیح رفتار یک فرد میشود. پنج استراتژی (یا زیر مقیاس) وجود دارد که این ابعاد عبارتاند از: مشاهده خود، خود هدفگذاری(هدفگذاری شخصی)، خود-پاداشدهی، خود-تنبیهی، و راهنمایی خود.
خودنگری یعنی مشاهده رفتارهای خود که ممکن است منجر به درک زمان و چرایی رفتارهای خاص شود، میتواند منجر به توانایی تغییر یا حذف رفتارهای خاص شود؛ هدفگذاری شخصی:طراحی و اجرای اهداف شخصی چالشبرانگیز که یک اثر انگیزشی قوی بر عملکرد فردی داشته باشد؛ پاداش دادن به خود: استفاده از چیزی ملموس یا انتزاعی برای تقویت رفتارهای مطلوب و رسیدن به هدف؛ تنبیه خود: برای تغییر و یا شکلدهی رفتارهای نامطلوب میتواند مورداستفاده قرار گیرد (مخالف استراتژی پاداش دادن به خود)؛ انتقاد سازنده میتواند بهمراتب بسیار مؤثرتر از تنبیه خود عمل کند؛ خود راهنمایی: توجه به عواقب و نتایج رفتارهای موردنظر قبل از عملکرد اصلی و واقعی میتواند از ضررهای غیرقابلجبران جلوگیری کند.
فعالیتهایی که بهطور طبیعی پاداشدهنده هستند به افراد احساس شایستگی و خودکنترلی برای تحقق اهداف را میدهد. از طریق فعالیتهایی مانند ایجاد یک محیط کار مطلوب، فرد میتواند سطح عملکرد خود را افزایش دهد. راهبردهای الگوی تفکر سازنده میتوانند بهعنوان سازه الگوهای تفکر کاربردی یا اینکه فرد درباره چگونگی ایجاد انگیزش و خلق تفکر مثبت توصیف شوند. استراتژیهای خاص این دسته عبارتاند از تجسم عملکرد موفقیتآمیز، صحبت با خود و ارزیابی باورها و مفروضات.
تجسم عملکرد موفق: ایجاد تصاویر ذهنی از عملکرد موفقیتآمیز آینده ؛ صحبت با خود: گفتگو با خود در ذهن، که میتواند مثبت یا منفی باشد؛ ارزیابی باورها و مفروضات: ارزیابی (و در صورت لزوم، چالشبرانگیز) باورهای شخصی، ارزشها و مفروضات. اغلب، فرایندهای تفکر ناکارآمد نتیجهی باورها و مفروضات نادرست است. از طریق فرآیند خودتحلیلی، فرد میتواند باورها یا فرضهای منفی را با باورهای معقولتر جایگزین کند. به همین ترتیب، گفتار منفی میتواند با گفتار مثبت جایگزین شود، یعنی استفاده از ذهنیت "من فکر میکنم میتوانم" را به کار ببرد. همچنین داشتن الگوهای مثبت اندیشی در ارتباط با انگیزش میتواند تأثیر مثبتی بر نتایج حاصل از عملکرد فرد داشته باشد. هرکدام از ابعاد و راهبردهایی (خرده مقیاسها) که در بالا ذکر شد، منطقی را در مورد چگونگی درک افراد از خود در حوزه رهبری بیان میکنند. این راهبردها میتوانند تصویری درباره اینکه فرد چگونه خودش را درک و تصور میکند فراهم آورد. کاربرد موفقیتآمیز این راهبردها میتواند در ایجاد پایهای برای موفقیتهای بیشتر در آینده کمککننده باشد(Gerhardt, Rode & Peterson, 2007).
[1]. Self- leadership
[2]. Behavior-focused Strategies
[3]. Natural Reward Strategies
[4]. Constructive Thought Strategies
[5]. visualizing successful performance
[6]. Self goal- setting
[7]. self-talk
[8]. self-reward
[9]. evaluating beliefs and assumptions
[10]. self-punishment
[11]. self-observation
[12]. Focusing thoughts on natural rewards
[13]. self-cueing
[14]. Average Variance External
[15].Partial Least Square
[16] . R Square