Document Type : Qualitative Research Paper
Authors
1 Master student of Educational Adminstration, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran
2 Associate Professor of Educational Administration, , Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran
Abstract
Keywords
سیر تکاملی نظریههای سازمان و مدیریت که سازمانهای آموزشی نیز همواره متأثر از آن بودند، حاکی از رویکردهای مختلف به طراحی ساختار سازمانی بهویژه مدرسه میباشند. با اتکا به الگوی مدرسه بهعنوان یک سیستم اجتماعی hoy & miskel (1996، 2009)، سازمان مدرسه و بهتبع آن رفتار سازمانی تابع کارکرد عناصر فردی، ساختاری، فرهنگی و سیاسی است که در تعامل پویا با یکدیگر فرایند یاددهی- یادگیری بهمثابه هسته فنی و مأموریت اصلی مدرسه را تحت تأثیر قرار میدهند؛ بنابراین، اثربخشی مدرسه را میتوان به کارکرد مستقل و تعاملی هر یک از عناصر بهویژه عنصر ساختار سازمانی که پیکره اصلی مدرسه را بنا مینهد، نسبت داد (Gray, Kruse & Tarter, 2016, Messick, 2012, Hasani and nemati, 1394; Leithwood & Jantzi, 2000). مروری بر مطالعات صورت گرفته حکایت از نقش محوری ساختار سازمانی در بهبود عملکرد مدرسه (Zbirenko & Andersson, 2014; Elsaid, Okasha & Abdelghaly, 2013)، چگونگی پردازش اطلاعات (Wei, Yi & Yuan, 2011)، توسعه حرفهای معلمان و بهتبع آن پیشرفت تحصیلی دانش آموزان (Lam, 2005; Mitchell, Mendiola, Schumacker & Lowery, 2016; Hoy, 2013)دارد. ساختار سازمانی مدرسه که برخی از مهمترین ویژگیهای مدرسه مانند سن ورود به مدرسه، مدتزمان دورههای مختلف تحصیل، برنامه درسی، رئوس مطالب و حتی مطالب محتوای کتابها را تعیین میکند (Popov, 2012)، بهعنوان محافظهکارترین جنبه مدرسه شناختهشده و اصلاحات در این حوزه بهندرت صورت میگیرد و بیش از سایر مؤلفههای مدرسه بهصورت سنتی باقی میماند (Popov, 2012). ازاینرو، انجام تغییرات و اصلاحات در ساختار و محتوای آموزشوپرورش و انطباق آن با شرایط امروزی و بر مبانی فرهنگ اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار بوده و مستلزم تلاش و جدیت بیشتری از جانب مدیران و متولیان آموزشی کشور بهویژه پژوهشگران برای پرداختن به این مهم میباشد (Mohammadi, shekar & banar, 1392).
اساساً تحول در ساختار سازمانهای آموزشی در پاسخ به محدودیتهای نظام بوروکراتیک مطرح شده و از آن بهعنوان یک آسیب اساسی فراروی نظام آموزشی ایران در افق 1404 یادشده است (Tasdighi, Mohammad Ali & Forough Tasdighi, 1390). الگوی بوروکراسی وبر از برخی جهات مانند ناسازگار بودن مفروضات آن باارزشهای انسانی و ناهمسانیهای درونی نهفته بین عناصر این مدل مورد نقد قرارگرفته (Hoy, W. K & Miskel, 2009) و برخلاف قدمت کاربرد آن در آموزشوپرورش، این نظام همواره با چالش بهبود کارآمدی در ابعاد مختلف فعالیتهای خود مواجه بوده است (Alaghehband & Jamshidnezhad, 1382). چنانکه یکی از شرایط تحقق اهداف و سیاستهای کلان سند تحول بنیادین آموزشوپرورش ایران را به چگونگی طراحی ساختار سازمانی مدرسه نسبت داد، ضرورت و اهمیت این پژوهش را میتوان بهعنوان یک ظرفیت ویژه در شناسایی ویژگیهای ساختار سازمانی متناسب با سند تحول قلمداد نمود زیرا بیشتر مشکلات سازمان نتیجه کاستیهای ساختاری بوده و بهوسیله تغییر ساختار حلوفصل خواهند شد (Shafritz & Jang, 2015). با توجه به اینکه برخی محققان ضرورت عینیت بخشیدن به سند را در قالب افعال رفتاری مورد تأکید قرار دادهاند (Mohammadi, 1392; Azad, 1391)، هدف اصلی این پژوهش، شناسایی ویژگیهای ساختار سازمانی مدرسه موردنظر سند تحول بنیادین آموزشوپرورش جمهوری اسلامی ایران میباشد.
مروری بر ادبیات پژوهش
در این بخش ضمن مرور الگوهای مختلف طراحی ساختار سازمانی با تأکید بر مدرسه، ماهیت ساختار سازمانی مدرسه و الگوی مفهومی آن موردبحث قرار میگیرد. با مرور نظریههای سازمان و مدیریت و یکپارچهسازی آن به نظر میرسد بتوان تمامی دیدگاههای موجود درباره ساختارهای سازمانی که اغلب ساختار سازمانی مدرسه متأثر از این رویکردها و الگوها بوده است را بر روی یک پیوستار از بوروکراسی با استاندارد ساختاربندی بالا تا سازمانهای بدون مرز قرارداد (Corwin, 1974; Bozkuş, 2014; Furman, 2012; Moghimi, 1393; Robbins, 1391; McMillan, 2002; Thien & Nordin, 2012; Hanson, 2016) . در یکسوی این پیوستار، الگوی مکانیکی و بهبیاندیگر الگوی بوروکراسی قرار دارد که شامل بخشبندی و رسمیت بالا، شبکههای اطلاعاتی محدود و مشارکت کمرنگ اعضای سطوح پایینتر در تصمیمگیری میشود. این نوع ساختار سازمان، تجویزی تلقی میشود. صاحبنظران نظریههای کلاسیک مدیریت بر این باورند کاراترین و اثربخشترین سازمانها دارای ساختار سلسلهمراتبی هستند که کارکنان را با استفاده از مجموعه قواعد و ضوابط عقلانی در انجام وظایفشان هدایت مینمایند (Ivanko, 2012).
در سوی دیگر پیوستار، الگوی ارگانیک قرار دارد که شباهت بسیاری به سازمانهای بدون مرز دارد. ساختار این سازمانها به شیوه سلسلهمراتب افقی است و از گروههای فرا-وظیفه ای، تشکیلشده است. رسمیت در سطح پایین است و شبکه گسترده اطلاعات به کار گرفته میشود (ارتباطات از بالا به پایین، بهخوبی ارتباطات از پایین به بالا است). مشارکت بالای کارمندان در تصمیمگیری مشاهده میشود (Lunenburg, 2012; Moghimi, 1393; Jewczyn, 2010). الگوهای فکری منبعث ازنظریههای سازمان و مدیریت، همه ارکان جامعه بهویژه سازمانهای آموزشی مانند مدرسه را تحت تأثیر قرار دادهاند (Bush, 2015; Bonner, Koch & Langmeyer, 2004; Heck, 2015; Powers, 2000; Howley & Sturges, 2018; Fishman-Weaver, 2017). لذا تغییر و تحول در الگوهای طراحی ساختار سازمانی مدرسه را میتوان در ارتباط با تحولات نظریههای سازمان موردنظر قرارداد. بااطلاع از تأثیر نظریههای سازمان بر مدرسه بهعنوان یکی از ارکان جامعه میتوان ساختار سازمانی مدرسه را نیز در این طیف مشاهده کرده و موردبررسی قرارداد. رویکرد نظری جدید به جریان تحول نظریههای ساختار سازمانی در مدرسه، تغییر استعاره «مدرسه بهمثابه یک سازمان» به «مدرسه بهمثابه یک اجتماع» میباشد که ساختار آن بهصورت طبیعی شکلگرفته و مرزهای آن انعطافپذیرند (Furman, 2012).
یکی از جهتگیریهای نوین در طراحی ساختار مدارس، ساختارهای «سستپیوند» است. Bidwell (1965) که از رویکرد حرفهای به سازمان آموزشی ] مدرسه[حمایت میکند (Hoy & Miskel, 1393). از دیگر دیدگاههایی که در حوزه طراحی ساختار سازمانی مدرسه عمومیتیافته دیدگاه Mintzberg (1972) است. پیکرهبندیهایی که مینتزبرگ شرح میدهد آرمانهای ذهنی هستند، اما این سادهسازی ساختارهای بسیار پیچیده در زمان تحلیل مدرسه، نقش واقعی خود را ایفا میکنند. او با طرح پیکرهبندیهای ساختار برمبنای مکانیسمهای هماهنگی و پنج بخش اصلی سازمان که جنبههای مهم آن محسوب میشوند، نشان میدهد که سازمانها میتوانند دیوان سالارانه و در همان حال نامتمرکز باشند. Hoy & Miskel (1393) بر این باورند که از میان الگوهای مختلفی که برای طراحی ساختار سازمانی وجود دارند، مناسبترین آنها برای مدرسه ساختار یادگیرنده است و مدارس بیش از انواع سازمانهای دیگر باید یک سازمان یادگیرنده باشند. مفهوم سازمان یادگیرنده برای اولین بار توسط Garratt (1978) مطرح شد و به کمک آن مدارس به کانونی برای برانگیختن یادگیری تبدیلشده که در توسعه افراد و سازمان مؤثر واقع خواهد شد (Jokic, Cosic, Sajfert, Pecujlija & Pardanjac, 2012).
در این نوشتار بهمنظور مرور مطالعات صورت گرفته تلاش شد به شیوه سیستمتیک[1] شواهد پژوهشی مرتبط با موضوع پژوهش ذیل هدفهای معین و با جستجو در پایگاههای اطلاعاتی معتبر[2] فارسی و لاتین شناسایی و استخراج شوند. نتایج بهدستآمده در دو حوزه ساختار سازمانی توانمند ساز و مزایا و ظرفیتهای ساختار سازمانی مدرسه دستهبندی شدند. بهطورکلی، شواهد موجود حاکی از پیامدهای خوشایند ساختار سازمانی مدرسه ازجمله اجتماعی شدن دانشآموزان و فراهمسازی امکان دسترسی دانشآموزان به منابع درزمینهٔهای مختلف و زمانهای مختلف با کمک طیف وسیعی از موقعیتهای سلسلهمراتبی، حمایت از کارکنان مدرسه برای دستیابی به چشمانداز جهانی مدرسه، تسهیل ارتباطات میان ذینفعان ازجمله اعضای تیم مدرسه و والدین، بهبود مشارکت والدین، تأثیر مثبت بر باورهای معلمان در توانایی جمعی آنها در رشد دانشآموزان و یادگیری آنها بهخصوص بر روی افرادی بافرهنگ، مذهب، هویت و وضعیت اقتصادی و اجتماعی متفاوت، افزایش تعهد سازمانی و حرفهای و افزایش بهرهوری دارد (Cox, 2017; Wauters, Van Mol, Clycq, Michielsen & Timmerman, 2017; Hanson, Bangert & Ruff, 2016, Hasani & Babazadeh, 1393; Malekpoor, 1392). مرور شواهد موجود حاکی از ناسازگاری ساختارهای سخت و غیررسمی و بهبیاندیگر ساختار بوروکراتیک با مدارس بوده و بیشتر محققان، ساختار سازمانی توانمند ساز را بهعنوان راهحل این مشکل در نظر گرفتهاند و به نتیجه ارتباط آن با اجتماعات یادگیری حرفهای و خوشبینی علمی در مدارس دستیافتهاند (Gray, Kruse, S & Tarter, 2016; Mitchell, Mendiola, Schumacker & Lowery, 2016; Messick, 2012; Maktabi, Faramarzi & Farzadi, 1396; Mirkamali, Narenji Sani, Ealami & Youzbashi, 1394; Abasian & Heidarzadeh, 1393).
نظر به اهمیت و ضرورت ساختار سازمانی در اثربخشی و بهبود مدرسه (Leithwood & Jantzi, 2000)، در این پژوهش منظور شناسایی ویژگیهای ساختار سازمانی در سند تحول بنیادین آموزشوپرورش جمهوری اسلامی ایران، ضمن مرور نظاممند ادبیات پژوهش، مهمترین مؤلفههای تعیینکننده ساختار سازمانی مدرسه استخراج شدند. این مؤلفههای محوری عبارتاند از:
ضمن مرور مؤلفههای محوری ساختار سازمانی در ادبیات پژوهش، مفاهیمی درآمیخته با مفهوم ساختار سازمانی که بازتابی از ویژگیهای ساختار سازمانی، پیشایندها و پسایندهای آن بودند، یافت شد که یکی از آنها مفهوم ارزشها میباشد. ارزشها شاکله ساختار سازمانی را تشکیل داده (Hinings, Thibault, Slack & Kikulis, 1996)، بر ساختار سازمانی تأثیر گذاشته (Walsh, Hinings, Greenwood & Ranson, 1981; Kabanoff, Waldersee & Cohen, 1995) و به آن معنا میبخشند (Hinings, Thibault, Slack & Kikulis, 1996). ارزشها و باورهای سازمان در قالب نقشها و روابط نقش بیان میشود که مدرسه یا آموزشگاه آنها را ایجاد کرده است (Bush & Middlewood, 1393). همچنین ساختار سازمانی نقشی اساسی در تکوین فرایندهای سازمانی (Fidler, 1979) از طریق تعیین الگوی جریان اطلاعات و ارتباطات دارد (Davidoff & Lazarus, 2004) و چهارچوب این فرایندها را تعیین میکند (Mintzberg, 1972). فرایندهای سازمانی فعالیتهایی هستند که به ساختار سازمانی حیات میبخشند (Gibson, Ivancevich & Donnelly, 1973). سازماندهی فرایندها تنها به شیوهای خاص ازجمله نقاط ضعف سازمان بوده متنوع و انعطافپذیری ساختار سازمانی از اهمیت بالایی برخوردار میباشد (Pawlowski, 2016). توجه به این موضوع از این حیث حائز اهمیت میباشد که پرداختن به ساختار سازمانی فعالیتی یکباره نمیباشد و باید مرتباً مورد بازبینی قرار گیرد (Edwards, Try, Ketchen & Short, 2014)، درنتیجه به نظر میرسد جهتدهی و هدایت آن از اهمیت بالایی برخوردار باشد.
درنتیجه مرور مؤلفههای محوری ساختار سازمانی، مفاهیم تمرکزگرایی و تمرکززدایی در کنار مؤلفه سلسلهمراتب سازمانی بهوفور مورد تأکید قرارگرفته است. این مفاهیم ازجمله مفاهیمی هستند که با توجه به خصوصیات سلسلهمراتبی ساختار سازمان، بهعنوان یکی از ویژگیهای آن تعریف میشوند (Mookherjee, 2006) و به میزان پراکندگی قدرت در سطح سازمانی اشاره دارند (Marume & Jubenkanda, 2016). در واکنش به سلسلهمراتب و تمرکزگرایی، سازمانهای آموزشی تمایل دارند واحدهای خودتنظیم شونده با سطح بالایی از اختیارات باشند تا با سرعت بیشتری به محیط بیرونی و درونی واکنش نشان دهند (Bush & middlewood, 1393). در جریان سیر تکامل نظریههای سازمان و مدیریت، ساختار سازمانی از ساختار سلسلهمراتبی به ساختار شبکهای تغییر یافت. بهزعم Ahuja & Carley (1999)، این نوع از ساختار، جریان انتقال و اشتراک اطلاعات و ارتباطات را در بین اعضای شبکه تسهیل و تسریع مینماید درنتیجه میتوان شبکهسازی را بهعنوان یکی از ویژگیهای بالقوه ساختار سازمانی موردنظر قرارداد. از طرفی تأکید بیشازحد بر سلسلهمراتب و درنتیجه جهتگیری بوروکراتیک در سازمان، ممکن است منجر به تعدیل حرفهای در مدرسه شود (Tschannen-Moran, 2009; Glanz, 1991; Honingh & Hooge, 2000; Volk, 2012) و درنتیجه میتوان بهرهمندی از دیدگاههای تخصصی و بهبیاندیگر حرفهایگرایی را بهعنوان منبعی برای تقویت ساختار سازمانی در نظر گرفت و حرفهایگرایی و مصادیق آن ازجمله سستپیوندی و خودمختاری عاملان سازمان مانند معلمان را بهعنوان یکی از جنبههای ساختار در نظر گرفت (Lunenburg, 2012).
Lim, Griffiths & Sambrook ( 2010)، Robbins (1391) و Moghimi (1393) نیز محیط را بهطورکلی بهعنوان یکی از عناصر تأثیرگذار بر ساختار مورد تأکید قرار دادهاند. با در نظر گرفتن این موضوع که نظامهای اجتماعی در خلأ عمل نمینمایند و با سایر نهادها و نظامهای اجتماعی روابط و کنش متقابل دارند و وابسته بودن عملکرد درست یک نظام به برقراری روابط صحیح و اصولی با دیگر نهادها و نظامهای اجتماعی، در طراحی ساختار ناگزیر از توجه به عناصر اصلی اجتماع میباشیم و درنهایت ساختار سازمانی در مبانی نظری بهوفور در کنار عدالت سازمانی مشاهده شد چراکه ساختار سازمانی میتواند موجب ارتقای عدالت سازمانی شده و یا مانعی برای آن باشد (Keeley, 1988; Greenberg & Cropanzano, 1993; Schminke, Ambrose & Cropanzano, 2000). چهارچوب مفهومی ساختار سازمانی مدرسه مستخرج از ادبیات پژوهش را بهطور خلاصه میتوان در جدول (1) ملاحظه نمود.
جدول 1. چهارچوب مفهومی ساختار سازمانی مدرسه
پیشایندها |
ویژگیها و مؤلفههای محوری ساختار سازمانی |
پسایندها |
ارزشها (فرهنگ) |
توصیف رسمی نقشها |
عدالت سازمانی |
عوامل اجتماعی |
سلسلهمراتب فرماندهی |
مدرسه محوری |
|
انعطافپذیری و تنوع |
حرفهای گرایی |
تکوین فرایندهای سازمان |
|
|
قوانین، مقررات و رویهها |
||
شبکهسازی |
||
جریان اطلاعات/ارتباطات |
||
تمرکززدایی و تمرکزگرایی |
||
مسئولیتها، اختیارات و پاسخگویی |
||
گروهبندی افراد و وظایف به واحدهای مختلف |
روشپژوهش
در این پژوهش از روش پژوهش اسنادی[3] بهره گرفته شد. در این روش، پژوهشگر تلاش میکند تا با استفاده نظاممند و منظم از دادههای اسنادی به کشف، استخراج، طبقهبندی و ارزیابی مطالب مرتبط با موضوع پژوهش خود اقدام نماید و مراحل آن انتخاب موضوع، تعیین اهداف و سؤالات، بررسی اکتشافی و پیشینه پژوهش، انتخاب رویکرد نظری، جمعآوری منابع، نمونهگیری و تکنیکهای بررسی منابع میباشد (Fasaie & Erfanmanesh, 1394; Mogalakwe, 2006; McCulloch, 2004). تجزیهوتحلیل دادهها به شیوه تفسیری در دو مرحله کدگذاری باز و محوری Strauss & Corbin (1990) صورت گرفت. بدین منظور پس از بررسی دقیق اسناد موردبررسی، طرح پرسش درباره دادهها، مقایسه وقایع و رویدادها، نکات کلیدی متن که به مفهوم ساختار سازمانی مدرسه اشاره داشتند از متن استخراج شدند، سپس به نکات مستخرج بر اساس مضامین مشترک جهت تأمین اعتبار نتایج پژوهش، از معیارهای چهارگانه scott (2014) مانند معرف بودن[4]، اعتبار[5]، اصیل و حقیقی[6]، معیار سندیت[7] به حقانیت منبع استفاده شد. علاوه براین، نتایج کلی حاصل از تحلیل سند به تأیید پنجتن از متصدیان تدوین سند با تخصص مدیریت آموزشی رسید.
یافتهها
بر اساس نتایج حاصل از تحلیل اسناد، بهطورکلی 275 نکته کلیدی، 275 مفهوم و 12 مقوله شناسایی و استخراج شدند. مهمترین مقولههای مستخرج از اسناد موردمطالعه که ناظر بر ویژگیهای کلی ساختار سازمانی مدرسه در سه مضمون اصلی عبارتاند از: پیشایندها (نظام ارزشی دینی، عوامل اجتماعی)، مؤلفههای محوری (سلسلهمراتب، تمرکززدایی، شبکهسازی، قانون مداری، مسئولیت و اختیار، کار گروهی، تکوین فرایندهای تربیت) و پسایندها (حرفهای گرایی، عدالت سازمانی و مدرسه محوری).
پیشایندها:
مؤلفههای محوری:
پسایندها:
در جمعبندی از مقولههای مستخرج از سند و ادبیات پژوهش، میتوان نتایج کلی ناظر به ویژگیهای ساختار سازمانی مدرسه ر بهطور خلاصه در جدول (2) ملاحظه نمود.
جدول 2. نمودهای ساختار سازمانی مدرسه در سند تحول بنیادین
ساختار سازمانی در ادبیات پژوهش |
ساختار سازمانی مدرسه در سند تحول بنیادین |
ارتباطات سازمانی (سطح فردی و گروهی)
|
- خودداری از انفعال و پذیرش مطلقِ محیط - تعامل اثربخش و فعال - مواجهه فعال با محیط و عناصر موقعیت - ارتباط ارزشهای انسانی و اخلاقی، معرفت، محبت و اطاعت از خدا - ایجاد وفاق بین افراد و گروههای اجتماعی - خشونتآمیز نبودن پیوندها - ناشی از سودگرایی و استثمار نبودن روابط - طرد روابط ظالمانه و تعصبات نژادپرستانه - توحید بهعنوان اساس تکوین و گسترش روابط اجتماعی - عدالت اجتماعی در روابط افراد و گروهبندیها |
ارتباطات سازمانی (سطح سازمانی و نهادی)
|
- ارتباطات سیستماتیک مؤلفهها و زیر نظامهای اصلی - طراحی و استقرار شبکه ارتباطی مدیران مدارس برای دسترسی به اطلاعات و تجربیات مدیریتی - ارتباط با الگوهای رقیب و بهرهگیری از تجارب ابنای بشر در چهارچوب اصول اساسی - تعامل اثربخش با مساجد و دیگر نهادها - ارتباط سازمانیافته با مراکز علمی- پژوهشی با نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در سطح ملی و منطقهای - ارتباط ارگانیک است در جهت هدف مشترک |
سلسلهمراتب |
- دولت بهعنوان عامل اصلی و محوری سیاستگذار و تصمیمگیرنده در فرایند تربیت - مسئولیت همه جانبه هیئتامنا مدرسه - شأن حاکمیتی نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در ابعاد سیاستگذاری، برنامهریزی، پشتیبانی و نظارت و ارزیابی - پاسخگویی مدارس در قبال ادارات مناطق برای حفظ استانداردهای نظام تربیت رسمی و عمومی و نیز انواع شوراها (در درون مدرسه) - پاسخگویی مدرسه نسبت به نظارت و ارزیابی بیرونی (نظام آموزشی) |
مسئولیت و پاسخگویی |
- مسئولیت معلمان و مربیان درزمینهٔسازی نظام تربیت رسمی و عمومی - مسئولیت تمام افراد در تلاش اختیاری و آگاهانه در جهت حق و کمال - مسئولیت شوراها و تشکلهای دانشآموزی مدرسه در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی محله - مسئولیت مربیان و تشکلهای دانشآموزی در مواجهه با نیازهای فوری و عمومی جامعه - مسئولیتپذیری مدیر در تصمیمگیری - پاسخگویی تمامی افراد نسبت به انجام درست تکالیف فردی و اجتماعی خویش - پاسخگویی هیئتامنا مدرسه در قبال نیازهای متربیان - پاسخگویی همه عوامل سهیم و تأثیرگذار و مرتبط با امر تربیت، نسبت به عملکرد خود |
نقشها |
- نقش مکمل ارکان تربیت رسمی و عمومی و نهادهای اجتماعی - نقش سازمانیافته یا داوطلبانه نهادها و سازمانهای غیردولتی - نقش تسهیل گری و هدایتکنندگی معلم و مربی در تحقق حیات طیبه - نقش اساسی خودِ فرد، درروند تکوین مؤلفههای اصلی هویت - نقش اصلی خانواده در فرایند تربیت - نقش ممتاز شورا در تصمیمگیری - نقش محوری معلم |
اختیارات |
- اختیارات شورای مدرسه و معلمان در طراحی، اجرا و ارزشیابی برنامه آموزشی و درسی، نظارت بر عملکرد معلمان و کارکنان مدرسه به همراه افزایش ضمانت اجرایی تصمیمات آنها - تفویض اختیار به مدیران مدارس برای شناسایی و جذب افراد لازمالتعلیم در جامعه محلی - تفویض اختیار به اداره و مدرسه برای مشارکت بیشتر ایشان در فرایند تعلیم و تربیت مدرسه - تفویض اختیار و مسئولیت به مدرسه بهعنوان کانون کسب تجربیات تربیتی محله و جلوهای از جامعه اسلامی - دولتها بهعنوان عوامل اصلی و محوری سیاستگذار و تصمیمگیرنده در فرایند تربیت - تصمیمگیری انعطافپذیر با محوریت اصول حاکم بر تربیت رسمی و عمومی |
قوانین، مقررات و رویهها |
- ایجاد سازوکارهای قانونی برای افزایش انگیزه معلمان و مربیان - قوانین و سازوکارهای تشویقی و انگیزشی لازم اعم از مادی و معنوی، برای بسط فرهنگ نیکوکاری و تعاون، مشارکتپذیری و مشارکتجویی در بین دانشآموزان - قانون اصلاح ساختار آموزشوپرورش متناسب با نقش و مأموریتهای جدید - بسترسازی برای حضور فعال دانشآموزان در تشکلهای رسمی و قانونی مرتبط با اتکا به ظرفیتهای درون و برون آموزشوپرورش |
نتیجهگیری
بنابر یافتههای این پژوهش مبنی بر تحلیل سند تحول بنیادین و اسناد مرتبط با آن، 12 مقوله محوری ناظر بر ویژگیهای کلی ساختار سازمانی مدرسه در سه مضمون شناسایی و استخراج شدند. سه مضمون اصلی عبارتاند از: پیشایندها (نظام ارزشی دینی، عوامل اجتماعی)، مؤلفههای محوری (سلسلهمراتب، تمرکززدایی، شبکهسازی، قانون مداری، مسئولیت و اختیار، کار گروهی، تکوین فرایندهای تربیت) و پسایندها (حرفهای گرایی، عدالت سازمانی و مدرسه محوری).
ازآنجاکه ساختار سازمانی مدرسه به تعبیر سند «مدرسه صالح» بر اساس ارزشها بنانهاده شده، اشتراکات زیادی با سازمانهای مبتنی بر ارزش[8] دارد. چگونگی طراحی این سازمانها از ارزشهای سازمان تأثیرات بسیاری میگیرد (Pullman & Dillard, 2010). ویژگیهای سلسلهمراتبی و قانون مداری مدرسه صالح حاکی از تمرکزگرایی نبوده و ساختار این مدرسه بر تمرکززدایی تأکید دارد. Hoy & Sweetland (2001)از رویههای طراحیشده و ساختارهای سلسلهمراتبی بهعنوان مفهومی ضروری در جلوگیری از هرجومرج و تقویت اثربخشی مدرسه یاد میکنند، همچنین وجود قوانین و مقررات لزوماً به معنی تأکید بر تمرکز نبوده و حتی در الگوهایی مانند ساختار توانمند ساز منع نمیشوند. Sinden, Hoy & Sweetland (2004) و Hoy & Sweetland (2000،2001) از قوانین و مقررات بهعنوان یک ویژگی برجسته در ساختار توانمند ساز یاد میکنند.
ویژگی حرفهایگرایی ساختار سازمانی مدرسه صالح نیز تداعیگر ویژگیهای بوروکراسی حرفهای میتنزبرگ میباشد. Mintzberg (1972) نشان میدهد که سازمانها میتوانند دیوان سالارانه و در همان حال نامتمرکز باشند. مدارس ویژگیهای زیادی از بوروکراسی حرفهای را دارا هستند بهخصوص جنبههای حرفهای آن، استقلال معلم و ساختارهای سستپیوند آنها (Lunenburg, 2012). ساختار سازمانی مدرسه صالح به دلیل تأکید آن بر مشارکت عوامل اجتماعی مشابهتهایی نیز با الگوی سیستم اجتماعی داراد. در توضیح ساختارهای مدرسه طبق نظریه سیستمهای اجتماعی باید به چگونگی واکنش آن به باورها و قوانین اجتماعی پرداخت زیرا این باورها و قوانین اجتماعی هستند که ساختار مدرسه را شکل میدهند (Bozkuş, 2014). همچنین، ساختار موردنظر سند در بسیاری از موارد بر مفهوم مدرسه محوری تأکید کرده است که مرور ادبیات پژوهش حاکی از اشتراکات آن با مفهوم مدیریت مدرسه محور میباشد. ساختار مدیریت مدرسه محور برافزایش بهرهوری از ظرفیتهای خانوادهها و والدین و تمرکززدایی و تفویض اختیار تصمیمگیری به مدارس حمایت میکند (Cotton, 1992). همچنین ویژگی شبکهسازی ساختار مدرسه صالح این ساختار را از جهاتی با الگوی ساختار شبکهای همسان نموده است. ساختارهای شبکهای نیز باهدف غنیسازی محیط مدرسه و ایجاد شبکهای از محیطهای یادگیری، باهدف گذر از سازمانهای سنتی سلسلهمراتبی به مدل شبکهای[9] از ساختار سازمانی طراحیشده است و بهزعم Ahuja & Carley (1999)، جریان انتقال و اشتراک اطلاعات و ارتباطات را در بین اعضای شبکه تسهیل و تسریع مینماید. در سند تحول بنیادین نیز این مهم در اشکال مختلفی ازجمله شبکه ارتباطی مدیران مدارس در درون ساختار نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی توصیهشده است.
پرداختن به ویژگیهای ساختار سازمانی مدارس به دلیل تأثیر بالای ساختار سازمانی بر عملکرد معلم (Perawironegoro, 2018)، تغییراتی که فرایند تصمیمگیری ایجاد میکند (Fidler, 1997) و تأثیر آن در اثربخشی مدرسه از اهمیت بسزایی برخوردار میباشد. لذا روشنسازی و اجرای الگوی ساختار سازمانی مناسب و مسئولیت شفافسازی و اجرای این اسناد تنها بر دوش عاملان تربیت نبوده و درزمینه فرهنگ مشارکت در امور مدرسه همه ارکان جامعه متولی و مسئول هستند و این امر محدود به دستگاه آموزشوپرورش نمیشود. بنابراین، به استناد نتایج این پژوهش پیشنهاد میشود، ضمن طراحی برنامههای اجرایی سند بهویژه در زیر نظام مدیریت و راهبری مدرسه، ساختار سازمانی مدرسه بهعنوان پیکره اصلی مدرسه که پیش بایست های سایر عناصر مدرسه را نیز تعیین میکند، در اولویت بازنگری قرار گیرد. چنانکه اشاره شد، طراحی و مدیریت فرایند آموزش و یادگیری در مدرسه اساساً وابسته به عناصر ساختار سازمانی است که در جریان سازماندهی حاصل میشود. این امر مستلزم مشارکت مؤثر انجمنها و نهادهای تخصصی و دانشگاهی است با ایجاد ارتباط بین حلقههای نظریه، پژوهش و عمل، الگویی منطقی و قابلاجرا از ساختار سازمانی مدرسه طراحی نمایند.
نظر به ماهیت فلسفی و بسیار پیچیده و فنی سند تحول بنیادین آموزشوپرورش جمهوری اسلامی، احتمال میرود در این پژوهش، برداشت و تحلیل پژوهشگر از برخی مفاهیم پیچیده و فلسفی با مبانی نظری و بنیادین آن همسویی کامل نداشته باشد. هرچند تلاش شد با برخی از اعضای تیم تدوین سند تحول مصاحبههایی صورت گیرد تا اعتبار نتایج بهدستآمده از سند تأمین گردد. باوجوداین، تمرکز بر عناصر سازمانی مدرسه ازجمله ساختار در پیوند با سایر عناصر مدرسه و در صورتهای مختلف آن مانند دوره ابتدایی و متوسطه میتواند، کانون توجه پژوهشگران آتی قرار گیرد.