Document Type : Mixed Method Research Paper
Authors
1 Associate Professor, Department of Educational Management, Allameh Tabatabai University, Tehran, Iran.
2 PhD student in Educational Management, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
در راستای دستیابی به فرآیند ارزشآفرین بهبود مستمر در سازمان و به منظور تحقق آرمانهای غایی آن، فعالیتهای گستردهای در جوامع و سازمانهای مختلف صورت گرفته و هر یک به فراخور نیازها و شرایط خود، فعالیتها و برنامههایی را تدارک دیدهاند. ارزیابی عملکرد به عنوان یکی از مهمترین فرآیندهای استراتژیک سازمانها و جوامع عصر نوین، ابزاری توانمند در جهت پیادهسازی برنامههای سازمان و تحقق اهداف آن به شمار میرود(Shariati & Afkhami Ardakani, 2016). امروزه در بسیاری از سازمانها مسئله اساسی این است که ارزیابی و مدیریت عملکرد بایستی با چه معیارها و نشانگرهای انجام گیرد. چرا که اگر مولفه و نشانگر مناسبی معرفی شده باشد، آنها میتوانند بهتر به هدایت نیروهای خود به طور اخص و هدایت بخشها در جهت اهداف و استراتژیهای سازمان به طور اعم بپردازند(Kaplan & Norton, 1996).
نشانگرهای کلیدی عملکرد[1] (KPIs)، فعالیتهای مدیران سازمانها را در جهت دستیابی به اهداف و نتایج مطلوب، هدایت میکنند(Badawy et al, 2018). آنها بسیار مهم هستند و در بهبود کیفیت و دستیابی به اهداف قابل توجه هستند. پذیرش نشانگرهای کلیدی، قدم مهمی در ارزیابی عملکرد است. در انتخاب نشانگرهای کلیدی، سازمانها خواستهها و نیازهای کلیه ذینفعان را در نظر میگیرند و سپس، معیارها، نشانگرها و اهداف کلیدی خود را شناسایی و در نهایت، آنها را در یک مدل مناسب ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار میدهد(Azma, 2010).
به طور کلی، KPIs به عنوان راهی برای اطلاعرسانی اقدامات و فعالیتهای مهم در سازمان در نظر گرفته میشوند. شناسایی KPIs و اقدامات مرتبط با آن، به ثمر رسیدن نتایج کمک کرده و به سازمانها کمک میکنند تا منابع خود را اولویتبندی کرده و به منظور دستیابی به نتایج، با فرایندها هماهنگ باشند. شناسائی و اولویتبندی این نشانگرها میتواند امکان مقایسه سازمانها را برای رسیدن به اهداف و نتایج مشترک فراهم سازد(Ballard, 2013). مطابق با (Parmenter, 2015) KPIs مجموعهای از اقدامات هستند که بر آن دسته از منظرهای عملکرد سازمانی تمرکز دارد که برای موفقیت فعلی و آینده سازمان مهم هستند. KPIs مجموعهای از اقداماتی است که باید بطور مرتب مورد سنجش قرار بگیرند و با موفقیت یک سازمان ارتباط مستقیم دارند. KPIs باید به طور منظم پیگیری شوند و در صورت عدم دستیابی به موفقیت مورد نظر، بایستی فرایندها یا سیستمها اصلاح شوند(Arif & Smiley, 2004). KPIs باید بر معیارهای شناختهشده و رتبهبندی شده متکی باشند و تنها دادههای موجود را منعکس سازند و امکان ارزیابی مجدد و بهبود بیشتر را فراهم کنند(Banu, 2018). نشانگرهای عملکرد در آموزش نیز مورد استفاده برنامهریزان و سیاستگذاران در مدیریت عملکرد قرار میگیرد و منشا آن را میتوان در نیاز به پاسخگویی ارائه دهندگان آموزش به متقاضیان مختلف جستجو کرد و از آن تحت عناوینی چون نشانگرهای آموزش، معیارهای عملکرد و نشانگرهای عملکرد یاد میشود(Meier et al, 2013). با این حال، تعاریف محققان از نشانگرها در آموزش متفاوت است. برخی معتقدند که نشانگرها، سنجههای آماری هستند. برخی دیگر ادعا میکنند که نشانگرها نشاندهنده سیگنالهایی هستند که عملکرد نظام آموزشی را بازتاب میدهند(Spee & Bormans, 1992). علاوه بر این، نشانگرها به عنوان راهنمایی برای سنجش کیفی و کمی سازمان در نظر گرفته میشوند. همچنین، نشانگرها میتوانند از طریق نمادها نمایانگر یک یا چندین ورودی، فرآیند یا نتیجه برای مقایسه یا ارزیابی باشند. این نشانگرها میتوانند به صورت اعداد، درصد، نمرات، سطوح مشارکت یا مشاهده دستاوردهای دانشآموزان باشند(McEwen, 1995). از دیدگاه مدیریت، نشانگرها ابزار اندازهگیری عملکرد میباشند. یک مدیر میتواند از طریق یک سیستم مدیریت عملکرد، عملکرد سازمان و نشانگرهای آن را مورد ارزیابی قرار دهد(Scheerens, 1991). بر طبق نظر (Wu & Lin, 2008)، نشانگرها در آموزش دارای معانی دوگانه هستند. اولاً، آنها موارد ملموسی هستند که نتایج عملکرد را پیشبینی میکنند؛ دوم، آنها موارد آشکاری هستند که ویژگیهای مهم یک
سیستم آموزشی استاندارد را توصیف میکنند. ریچارد، مک دونل و اوکس[2] (1991) مطرح میکنند که یک نشانگر قادر به فراهم نمودن اطلاعات مفید برای مدیریت عملکرد در مدارس است و نشانگرهای کلیدی عملکرد باید برگرفته از ترکیبی از دادههای آماری برای ارائه تصویری دقیق از یک مدرسه استاندارد و متعالی باشد(به نقل از وو و لین، 2018).
نشانگرهای کلیدی عملکرد، ارزشهای قابل اندازهگیری هستند که نشان میدهند که مدارس تا چه اندازه به شکل موثر به اهداف کلیدی در زمینه معیارهای مختلف دست پیدا میکنند(Mathew, 2014). امروزه بسیاری از سازمانها دریافتهاند که برای تعالی و رشد سازمانی و همچنین اجرای موفقیتآمیز استراتژیهای خود، راهی به جز شناسایی و نظارت بر نشانگرهای کلیدی عملکرد خود ندارند و برای مواجهه به این مسئله حیاتی و مهم با صرف هزینههای فراوان و با انتخاب مشاوران برجسته و معتبر به این موضوع پرداخته اند. به طور خلاصه، نشانگرها میتوانند به عنوان مبنای ارزیابی و هدفی تعریف شوند که بطور عینی عوامل مهم و تاثیرگذار در عملیات یک سازمان یا بخش را منعکس کنند. آنها، قابل سنجش، قابل دستیابی، مرتبط و محدود به زمان هستند و میتوانند بهطور مناسبی عملکرد سازمانی را منعکس ساخته و منجر به استقرار یک نظام مدیریت عملکرد شوند.
پژوهش حاضر، با شناسایی و اولویتبندی نشانگرهای کلیدی عملکرد در مدارس دوره ابتدایی به دنبال کمک به مدیران و برنامهریزان برای مدیریت و بهبود عملکرد مدارس است. مدیریت و بهبود عملکرد در آموزش و پرورش به زعم نگارنده، حلقهی گمشده بسیاری از مدیران، برنامهریزان و سیاستگذاران آموزشی است. هرچند در سه دهه گذشته تلاشهای وافر و قابل تقدیری از سوی مسئولان و دستاندرکاران نظام تعلیم و تربیت برای بهبود و اصلاح عملکرد به عمل آمده که خوشبختانه نتایج مثبت و مفیدی نیز برجای گذاشته است؛ لیکن هنوز آموزش و پرورش با چالشهای جدی روبهرو است و عملکرد آن در طراز بینالمللی و پاسخگوی تحولات محیطی و نیازهای جامعه نمیباشد و با معیارها و شاخصهای معین فاصله دارد(سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش، 1390). برای غربالگری و شناسائی نشانگرها از روش دلفی فازی و برای اولویتدهی از روش سوآرا بهره گرفته شد. ادامه ساختار مقاله به این صورت است که در بخش دوم به بررسی چارچوب نظری پژوهش و پژوهشهای انجام شده در حوزه نشانگرهای کلیدی عملکرد پرداخته میشود. در بخش سوم روششناسی پژوهش تشریح شده و در بخش پایانی، دادهها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و بحث و نتیجهگیری شده و در نهایت پیشنهادهایی اجرایی و پژوهشی در مورد مسئله ارائه شده است.
شناسائی و انتخاب نشانگرهای کلیدی عملکرد یکی از چالشهای مهم سازمانها برای توسعه یک سیستم مدیریت عملکرد[3] (PMS)اثربخش است. در سناریوی رقابتی کنونی، لازم است که سازمانها عملکرد خود را بر اساس اصولی مشخص و در ابعاد متعدد نظارت کنند. بنابراین، قابل درک است که امروزه بیش از هر زمان دیگری، توسعه یک سیستم مدیریت عملکرد اثربخش برای مدیران چالشی مهم و پیچیده باشد. در این سیستم موارد متعددی از قبیل دقت دادهها، مشخص کردن اهداف و استانداردهای عملکرد، تعریف معیارهای کلیدی، شناسائی نشانگرها، سنجش جنبههای غیرملموس سازمان، بایستی مورد توجه قرار بگیرد. برای اینکه یک PMS سودمند باشد، باید قبل از هر چیزی از عملکرد تعریف روشنی شود و از دقت معیارها اطمینان حاصل کرد. انتخاب نشانگرهای عملکرد یکی از کارهای اصلی در طراحی PMSاست. نشانگرهای کلیدی عملکرد در مرکز PMS قرار دارند و نشاندهنده ابزار ضروری تصمیمگیری مدیریتی مبتنی بر عملکرد درباره فعالیتها و استراتژیها هستند. همه PMSهای اثربخش در بردارنده تعداد محدودی از نشانگرهای کلیدی عملکرد و تعداد زیادی سنجههای عملکردی هستند.
برای استقرار یک سیستم مدیریت عملکرد در یک نظام آموزشی علاوه بر تعریف دقیق عملکرد و مشخص کردن انواع معیارها و نشانگرها، بایستی رویکردی سیستمگونه به عملکرد داشت. این سیستم دارای چهار بعد اصلی ورودی، خروجی، فرایند و برونداد است(Wu & Chen, 2014). بر اساس پژوهش وو و چن (2014)، شناسائی نشانگرهای کلیدی عملکرد منجر به بهبود این چهار بعد در مدارس میشوند و آن را میتوان در یک مدل یکپارچه نظام آموزشی نشان داد که اولین بار توسط مورنانی[4](1987) و شاولسون[5] (1987) ارائه شد. در این مدل، عملکرد مدارس تحت تاثیر این چهار بعد است. به طوری که هر گونه تغییر در این ابعاد منجر به افزایش یا کاهش عملکرد در مدارس میشود. برای مثال اگر دانش آموزی آمادگی لازم برای حضور در مدرسه را نداشته باشد و یا منابع مالی برای اداره مدرسه به خوبی تامین نشود، عملکرد مدرسه دستخوش تغییر خواهد شد و یا اگر اقدامات مدرسه در خصوص فعالیتهای پژوهشی و تدریس حرفهای درخور و مناسب باشد، عملکرد مدرسه بهبود چشمگیری خواهد داشت. نشانگرهای کلیدی عملکرد میتواند در هر یک از این ابعاد شناسائی و اولویتبندی گردند. در این پژوهش، شناسائی نشانگرهای کلیدی عملکرد از حیث فرایندی است یعنی به دنبال آن است که با شناسائی نشانگرها، کیفیت تدریس، رهبری، آموزش و ارزشیابی در مدارس بهبود یابد و منجر به افزایش عملکرد شود.
(1) ورودی: شامل منابع مالی، منابع انسانی، منابع مادی، دانشآموز، پیش زمینه دانش آموز، قوانین اجتماعی و والدین است.
(2) فرایند: شامل کیفیت تدریس، کیفیت رهبری، کیفیت آموزش و... است.
(3) خروجی: شامل موفقیت تحصیلی دانشآموزان، نرخ فارغالتحصیلی، کارآمدی، عملکرد پژوهشی و... است.
(4) برونداد: شامل میزان رضایت جامعه، میزان آسیبهای اجتماعی، اشتغال و بیکاری در جامعه، رعایت حقوق شهروندی در جامعه و... است(Wu & Chen, 2014).
مطلب نهایی در خصوص یک سیستم مدیریت عملکرد اثربخش که از اهمیت بالایی برخوردار است، مدیریت اهداف و معیارهای عملکرد است. مدیریت عملکرد عمدتاً مدیریت نمودن انتظارات است. این انتظارات به شکل اهداف و معیارهای عملکرد، تعریف شده و مورد توافق قرار میگیرند و الزامات رفتاری معمولاً به عنوان تواناییها یا شایستگیها بیان میشود. به زعم (Armstrong, 2017) باید بین اهداف و معیارها تفاوت قائل شد. اهداف محدود و وابسته به زمان بوده و به فرد یا گروه مشخص مرتبط هستند. معیارها در حال پیشرفت هستند، اگر چه ممکن است برای یک فرد یا گروه تعریف شوند، می توانند عمومی و فراگیر باشند یعنی میتوان آنها را برای تمام افراد دارای نقشهای مشابه به کار برد. یک معیار عملکرد باید به شکلی ارائه شود که چنانچه نتیجه مطلوب، مشخص و قابل مشاهده رخ داد، عملکرد مطابق با آن باشد. نشانگرهای کلیدی عملکرد بایستی در قالب یک معیار مشخص و در راستای برآورده نمودن اهداف و انتظارات شناسائی و اولویتبندی شوند. یک سیستم مدیریت عملکرد اثربخش از نشانگرهای کلیدی عملکرد به عنوان یک داشبورد مدیریتی[6] استفاده میکند. داشبورد مدیریتی هنگامی که درست طراحی شده باشد میتواند ابزاری غنی از شاخصها، گزارشها و نمودارها باشد که به صورت پویا عمل کند تا مدیران با استناد به آن بتوانند در هر لحظه عملکرد سازمان را مشاهده و وضعیت آن را نسبت به چشماندازهای کوتاه و بلند مدت مقایسه و بررسی نمایند و ابزاری قدرتمند و منحصر به فرد برای نظارت بر عملکرد سازمان باشد(Tokolaa et al, 2016).
مطالعات زیادی در مورد نشانگرهای کلیدی عملکرد وجود دارد و برخی از آنها به شرح زیر میباشند:
تلاشهای نوآورانه و موثر کاپلان و نورتون این موضوع را در علم مدیریت مورد توجه قرار داد که عملکرد نیاز به سنجش در ابعاد و معیارهای گوناگون دارد و باید فراتر از کلیات عمل نمود(Parmanter, 2015). به زعم (Kaplan & Norton, 2004) پدیدآورندگان کارت امتیازی متوازن[7] برای مشاهده عملکرد یک سازمان و اصلاح و بهبود آن، باید ابتدا از معیارهای مختلف به سازمان نگاه کرد. در کارت امتیازی متوازن، شش معیار در هر سازمان وجود دارد. این معیارها، فرایندهای داخلی، فرایندهای مالی، رضایت مشتری، رشد و یادگیری، رضایت کارکنان و محیط و جامعه هستند. این شش معیار، سازمان را از کسب موفقیت یا شکست، آگاه میکند. کارت امتیازی متوازن، نظامی برای مدیریت عملکرد است و به جای تمرکز تنها بر قسمتی از عملکرد، یک دید کلی از عملکرد مجموعه برای مدیران ایجاد میکند.
سوئن[8] (2000)، با بررسی پیشینه نشانگرها در آموزش، پنج نوع مدل مفهومی برای نشانگرها مشخص کرد. این 5 مدل به شکل سیستمی، استقرایی، استنتاجی، هدفمند و مسئلهمحور نشانگرهای آموزشی را تبیین میکنند. او پیشنهاد میکند از آن جایی که آموزش بر پاسخگویی به عملکرد آموزشی تاکید دارد، برای دستیابی به یک سیستم پاسخگویی منصفانه و موثر، نشانگرها در قالب یکی از اشکال فوق مورد استفاده قرار گیرند(به نقل از وو و لین، 2018). [AC1]
(Keser (2016 فهرستی از اقدامات سازمانی را که در دستههایی مرتبط با چهار معیار روش کارت امتیازی متوازن سازماندهی شده است، ارائه داده است. (Ho et al, 2000) مجموعهای جامع و دقیق از نشانگرهای کلیدی عملکرد را ارائه دادند که تحت هشت دسته اصلی طبقهبندی شد. (Hladchenko, 2015) نشانگرهای کلیدی عملکرد را در چهار معیار اصلی مطابق با کارت امتیازی متوزان طبقه بندی کردند. 1-رضایت مشتری؛ 2 فرآیندهای داخلی؛ 3- یادگیری و رشد و 4- پیامدهای مالی. (Schobel, 2012) ویژگیهای اصلی نشانگرهای کلیدی عملکرد را شناسائی کرد. به زعم او نشانگرهای کلیدی عملکرد باید محدود(منحصر به فرد)، قابل درک، ساده، قابل اجرا، همبسته و متوازن بوده و از اعتبار و پایایی برخوردار باشد.
در اروپا، به ویژه در انگلستان، از آغاز دهه 1980، مفهوم شاخص عملکرد در آموزش تاثیر قابل ملاحظهای داشته است. شناسائی نشانگرهای کلیدی عملکرد در آموزش به منظور مشخص کردن شاخصهای مالی از شاخصهای غیرمالی برای مدیریت مشارکت افراد در آموزش بود. که در نهایت منجر به این شد که از آن به عنوان " عزم دولت برای مسئولیتپذیرتر کردن بخش عمومی در خصوص آموزش" یاد میکردند. نیاز به مسئولیتپذیری و پاسخگویی در انگلستان باعث شد که سرمایهگذاری در خصوص شناسائی نشانگرهای کلیدی عملکرد و ایجاد سیستم مدیریت عملکرد بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد(Mano & Lourenco, 2010).
در تایوان، وو و چن (2014)، نشانگرهای کلیدی عملکرد در آموزش را با روش دلفی فازی شناسائی کردند. آنها این نشانگرها را در 10 مولفه شناسائی و اولویت بندی کردند. معیارها بر اساس مدل نظام یکپارچه آموزشی طراحی شده بودند. در بعد ورودی آنها 2 مولفه (منابع و امکانات و ویژگیهای مدرسه)، در بعد فرایند آنها 5 مولفه (تدریس و برنامهریزی، مدیریت و رهبری، رشد و یادگیری، محیط و جامعه و فعالیت دانشآموزان) و در بعد خروجی آنها 3 مولفه (عملکرد کلی مدرسه، عملکرد پژوهشی و موفقیت تحصیلی دانشاموزان) را مشخص و نشانگرهای کلیدی هر یک را شناسائی و رتبه بندی کرده بودند. در رتبه بندی که آنها برای معیارها داشتند؛ عملکرد کلی مدرسه بیشترین اهمیت را داشت و به ترتیب عملکرد دانشآموز و مدیریت و رهبری در رتبههای بعدی قرار داشتند.
آموزش و پرورش گرجستان(2016)، نشانگرهای کلیدی عملکرد در حوزه مدارس ابتدایی را در 9 مولفه معرفی کرده است. برنامه درسی، آموزش، ارزشیابی، برنامهریزی، رهبری، رشد ویادگیری، محیط و جامعه، فرهنگ و برنامههای فوق درسی 9 مولفه معرفی شده توسط دپارتمان آموزش گرجستان است. این دپارتمان برای این مولفهها، 47 نشانگر کلیدی عملکرد را شناسائی و اولویت بندی کرده است.
همانطور که از بررسی پژوهشهای گذشته دیده میشود، بیشتر آنها به نقش معیارها در شناسائی نشانگرهای کلیدی عمکرد اشاره داشتهاند و شناسائی و اولویتبندی نشانگرهای کلیدی عملکرد را راهی مطمئن برای ایجاد یک سیستم مدیریت عملکرد موثر و پایدار میدانند. از این رو در این پژوهش، ضمن شناسایی معیارها و نشانگرهای کلیدی عملکرد در مدارس ابتدایی به اولویتبندی آنها نیز پرداخته شده است.
این پژوهش از نظر نوع هدف، کاربردی بوده و از نظر شیوه گردآوری دادهها، توصیفی- اکتشافی است. برای جمعآوری دادهها از طریق روش نمونهگیری هدفمند، با 4 نفر از خبرگان جامعۀ دانشگاهی و 11 نفر از متخصصان آموزش و پرورش که از سوابق اجرایی در سطوح تصمیمگیری برخوردار بوده و به اصطلاح خبرگان آگاه نام دارند، مصاحبه شد که 4 نفر زن و 11 نفر مرد بودند. 2 نفر کمتر از 39 سال، 5 نفر بین 40 تا 45 سال، 6 نفر بین 46 تا 50 سال و 2 نفر نیز بالای 50 سال سن داشتند. براساس سابقه کاری نیز، 3 نفر بین 10 تا 15 سال، 6 نفر بین 16 تا 20 سال و نیز 6 نفر بالای 20 سابقه کاری داشتند. علت انتخاب روش نمونهگیری هدفمند، انتخاب آگاهانه مشارکتکنندگان توسط پژوهشگر است و از این روش بیشتر زمانی استفاده میشود که نیاز به نمونههای خبره باشد. برای شناسائی و غربالگری از روش دلفی فازی[9] و برای اولویتبندی و وزندهی از روش سوآرا[10] استفاده شد. از مولفهها و نشانگرهای استخراج شده از ادبیات پژوهش به عنوان پایه و اساس طراحی مصاحبه ساختاریافته استفاده شد. هم چنین، یک سؤال آزاد در انتهای مصاحبه گنجانده شده بود که در آن از پاسخدهندگان خواسته شده بود که هر مولفه و نشانگر مؤثری را که از نظر آنها دارای اهمیت است، را ذکر کنند. در جدول شماره (1) به اسناد و منابع مورد بررسی برای شناسائی اولیه مولفهها و نشانگرها اشاره شده است. در این پژوهش برای وزندهی و اولویتبندی مولفهها و نشانگرها از روش سوآرا استفاده شده است. در بسیاری از مسائل تصمیمگیری چندشاخصه، وزندهی به شاخصها از جمله مهمترین مراحل حل مسئله میباشد. بر این اساس خبرگان نقش حیاتی را در ارزیابی شاخصها و اوزان آنها ایفا میکنند و بخش اجتنابناپذیری از فرآیند تصمیمگیری بر عهده آنهاست. روش سوآرا یکی از جدیدترین روشهایی است که تصمیمگیرنده را قادر میسازد تا به انتخاب، ارزیابی و وزندهی نشانگرها بپردازد. مهمترین مزیت این روش نسبت به سایر روشهای مشابه، توان آن در ارزیابی دقت نظر خبرگان درباره شاخصهای وزن داده شده در طی فرآیند روش میباشد.
ردیف |
مولفه |
منبع |
1 |
توسعه روابط انسانی |
Kettunen (2005), Umashankar(2005), Cardoso et al (2005), Stoll et al (2006), Opfer (2006), Hulpia et al (2009), Theoharis (2009), Beard (2009), Ingle et al (2011), Schobel (2012), Pereira (2012), Thapa et al (2013), Chen (2014), Hladchenko (2015), Tschannen-Moran & Gareis (2015), Keser (2016), Reda Nigusse (2017), Altrichter & Gamsjäger (2017). |
2 |
برنامهریزی استراتژیک |
Ylimaki (2006), Orr et all (2008), Rodriguez (2008), Shapiro& Stefkovich (2010), Ylimaki (2012), Mohd (2012), Meier et al (2013), Mathew (2014), Wu & Chen (2014). |
3 |
رشد و یادگیری |
Mitchell & Sackney (2004), Kaplan & Norton (2004), Umashankar(2005), Drago-Severson(2004), Kettunen (2005), Cardoso et al (2005), Printy (2008),Beard (2009), Kurland et al (2010), Brown et al (2011), Schobel (2012), Pereira (2012), Chen(2014), Knapp et al (2014), Hladchenko (2015), Keser (2016), Reda Nigusse (2017), Altrichter & Gamsjäger (2017). |
4 |
آموزش و ارزشیابی |
Lee & Smith (1999), Halverson et al (2007), Robinson et al (2008), Supovitz et al (2010), Leithwood, et al (2010), May & Supovitz (2011), Sebastian & Allensworth (2012), Ni (2019). |
5 |
مدیریت و رهبری |
Youngs & King (2002), Kaplan & Norton (2004), Kettunen (2005), Umashankar(2005), Cardoso et al (2005), Riehl (2008), Beard (2009), Schobel (2012), Pereira (2012), Hallinger (2013), Chen (2014), Goddard et al (2015), Hladchenko (2015), Keser (2016), Reda Nigusse (2017), Altrichter & Gamsjäger (2017). |
6 |
محیط و یادگیری |
McLaughlin & Talbert (2001), Supovitz (2002), Kaplan & Norton (2004), Cardoso et al (2005), Kettunen (2005), Umashankar(2005), Gordon & Louis (2009), Beard (2009)Warren et all (2009), Penuel et al (2010), Kirby & DiPaola (2011), Schobel (2012), Pereira (2012), Chen(2014), Murphy & Torre (2014), Hladchenko (2015), Keser (2016), Reda Nigusse (2017), Altrichter & Gamsjäger (2017). |
در این پژوهش شش مولفه برای نشانگرهای کلیدی عملکرد در مدارس ابتدایی مطابق با ادبیات پژوهش شناسائی شد و از نظرات خبرگان و اساتید در خصوص این مولفهها استفاده شد. این شش مولفه عبارت بودند از توسعه روابط انسانی، برنامهریزی استراتژیک، رشد و یادگیری، آموزش و ارزشیابی، مدیریت و رهبری و محیط و جامعه. نشانگرهای عملکرد توسط روش دلفی شناسائی و توسط روش سوآرا مهمترین آنها اولویتبندی و وزندهی شدند. در این پژوهش، روش دلفی به جهت استفاده آن در غربالگری در یک مرحله انجام گرفت که نتایج کلیه محاسبات فازیسازی در این مرحله، در ادامه آورده شده است.
جدول (2): نتایج دلفی فازی در رابطه با نشانگرهای توسعه روابط انسانی
نشانگر |
میانگین فازی |
میانگین قطعی |
برخورد و رفتار عادلانه |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
برخورد و رفتار صادقانه |
(0.62,0.87,1) |
0.82 |
توجه به نیازها و دغدغههای کارکنان |
(0.5,0.75,0.93) |
0.72 |
صمیمیت و روابط دوستانه |
(0.53,0.78,0.97) |
0.76 |
مدیریت تنشهای احتمالی |
(0.28,0.52,0.77) |
0.52 |
حمایت از معلمان جدید الورود |
(0.63,0.88,0.98) |
0.83 |
اهمیت گروههای غیررسمی |
(0.68,0.93,0.98) |
0.86 |
احترام متقابل |
(0.65,0.9,1) |
0.85 |
همدلی و رفاقت |
(0.7,0.95,1) |
0.88 |
اعتماد متقابل |
(0.52,0.77,0.97) |
0.75 |
فعالیت مستمر کارکنان در اجتماعات علمی |
(0.7,0.95,1) |
0.88 |
همکاری با کارکنان برای توسعه فردی |
(0.65,0.9,0.98) |
0.84 |
جو مثبت |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان |
(0.73,0.98,1) |
0.90 |
جدول (3): نتایج دلفی فازی در رابطه با نشانگرهای برنامهریزی استراتژیک
نشانگر |
میانگین فازی |
میانگین قطعی |
حمایت از فلسفه دانشآموزمحور |
(0.65,0.9,1) |
0.85 |
شناسائی ارزشها، اعتقادات و اصول گروههای محلی |
(0.53,0.78,0.97) |
0.76 |
تنظیم اهداف، ماموریت و چشم انداز مطابق با اسناد بالادستی |
(0.67,0.92,1) |
0.86 |
طراحی برنامه سالانه دانشآموزمحور |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
طراحی برنامه سالانه مطابق با اهداف، ماموریت و چشمانداز |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
استفاده از کارکنان در طراحی برنامه سالانه |
(0.58,0.83,0.97) |
0.79 |
استفاده از کارکنان در اجرای برنامه سالانه |
(0.58,0.83,0.97) |
0.79 |
استفاده از کارکنان در ارزیابی برنامه سالانه |
(0.47,0.72,0.92) |
0.70 |
ارتباط با مدارس دیگر در زمینه اهداف، ماموریت و چشمانداز |
(0.47,0.72,0.95) |
0.71 |
استفاده از دیدگاههای انجمنهای مختلف در خصوص برنامه سالانه |
(0.65,0.9,1) |
0.85 |
خلاقیت و نوآوری در برنامهها و فعالیتها |
(0.75,1,1) |
0.91 |
حمایت از تغییر مثبت |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
ارائه چشم انداز مناسب و روشن از دنیای در حال تغییر |
(0.67,0.92,1) |
0.86 |
استفاده از روشها و فنون جدید برای اجرای برنامهها و فعالیتها |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
مدیریت تغییرات پیش بینی نشده |
(0.45,0.7,0.88) |
0.70 |
برنامهریزی برای دستیابی دانشآموزان به مهارتهای مهم زندگی |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
برنامهریزی برای دستیابی کارکنان به مهارتهای مهم زندگی |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
بازبینی مجدد چشم انداز، اهداف و ماموریت |
(0.63,0.88,1) |
0.83 |
برگزاری جلسات گفتگومحور برای اجرای برنامهها و فعالیتها |
(0.62,0.87,1) |
0.82 |
اجرای صحیح سیاستها و ماموریتهای ابلاغی |
(0.55,0.8,0.97) |
0.77 |
جدول (4): نتایج دلفی فازی در رابطه با نشانگرهای رشد و یادگیری
نشانگر |
میانگین فازی |
میانگین قطعی |
ارزیابی منصفانه، دقیق و علمی کارکنان |
(0.63,0.88,1) |
0.83 |
بازخورد دقیق و به موقع به عملکرد کارکنان |
(0.63,0.88,1) |
0.83 |
استفاده از نتایج ارزیابی عملکرد در تصمیمگیری |
(0.7,0.95,1) |
0.88 |
استفاده از مکانیسمهای تشویقی |
(0.67,0.92,1) |
0.86 |
مشارکت و تلاش ذینفعان برای ارتقای یادگیری دانشآموزان |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
استفاده از آخرین یافتههای علمی |
(0.75,1,1) |
0.91 |
وجود فضایی مناسب برای یادگیری مستمر |
(0.7,0.95,1) |
0.88 |
توسعه دانش، مهارت و خودآگاهی کارکنان |
(0.73,0.98,1) |
0.90 |
تقویت مسئولیتپذیری کارکنان |
(0.67,0.92,1) |
0.86 |
ایجاد فرهنگ موفقیت برای کارکنان و دانشآموزان |
(0.58,0.83,1) |
0.80 |
ایجاد فرصتهای یادگیری مشارکتی برای کارکنان |
(0.75,1,1) |
0.91 |
ایجاد فرصتهای برای مشارکت اولیای دانشآموزان در یادگیری |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
حمایت از فناوریهای نوین آموزشی |
(0.75,1,1) |
0.91 |
شناسائی دستاوردها و موفقیتهای مهم دانشآموزان |
(0.63,0.88,1) |
0.83 |
شناسائی دستاوردها و موفقیتهای مهم کارکنان |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
کشف علائق و استعدادهای دانشآموزان |
(0.75,1,1) |
0.91 |
ایجاد محیط یادگیری امن، آرام و بدون استرس برای دانشآموزان |
(0.73,0.98,1) |
0.90 |
ایجاد محیط یادگیری امن، آرام و بدون استرس برای کارکنان |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
حمایت از کتابخوانی |
(0.67,0.92,1) |
0.86 |
توجه به گروههای آموزشی |
(0.62,0.87,1) |
0.82 |
توجه به شایستگیهای پژوهشی معلمان |
(0.67,0.92,1) |
0.86 |
جدول (5): نتایج دلفی فازی در رابطه با نشانگرهای آموزش و ارزشیابی
نشانگر |
میانگین فازی |
میانگین قطعی |
توسعه امکانات و تجهیزات در ارتباط با تدریس |
(0.7,0.95,1) |
0.88 |
نظارت و ارزیابی از تدریس معلمان |
(0.65,0.9,1) |
0.85 |
نظارت بر یادگیری دانشآموزان |
(0.62,0.87,1) |
0.82 |
فهم صحیح از پداگولوژی، فلسفه تعلیم و تربیت و برنامه درسی |
(0.59,0.68,0.89) |
0.71 |
نظارت بر ارزشیابی صحیح و دقیق از پیشرفت تحصیلی |
(0.73,0.98,1) |
0.90 |
تفسیر و نتیجهگیری از دادههای مربوط به پیشرفت تحصیلی |
(0.57,0.82,0.98) |
0.78 |
دسترسی به منابع، امکانات و متخصصان صاحبنظر |
(0.62,0.87,1) |
0.82 |
راهنمائی لازم در خصوص یادگیری بهتر و تدریس با کیفیت |
(0.63,0.88,0.98) |
0.83 |
بازخورد منطقی و مناسب به یادگیری دانشآموزان |
(0.75,1,1) |
0.91 |
بازخورد منطقی و مناسب به تدریس معلمان |
(0.63,0.88,1) |
0.83 |
بحث و گفتگو با دانشآموزان در خصوص یادگیری آنها |
(0.67,0.92,1) |
0.86 |
استفاده از از روشهای علمی در ارزشیابی |
(0.42,0.65,0.82) |
0.62 |
برنامهریزی در خصوص آینده تحصیلی دانش آموزان |
(0.7,0.95,1) |
0.88 |
آموزش دانشآموزان با نیازهای ویژه |
(0.62,0.87,1) |
0.82 |
جدول (6): نتایج دلفی فازی در رابطه با نشانگرهای مدیریت و رهبری
نشانگر |
میانگین فازی |
میانگین قطعی |
فرصت رهبری و تصمیمگیری برای ذینفعان |
(0.65,0.9,1) |
0.85 |
بازخورد به پشتکار و تلاش کارکنان |
(0.63,0.88,1) |
0.83 |
شادمانسازی کارکنان یا ترویج روحیه نشاط و امیدواری |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
تشویق افراد به بیان ایدهها و نظرات خود |
(0.63,0.88,1) |
0.83 |
شناسائی کارکنان در نقشهای مربوط به رهبری |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
فرصت رهبری برای دانشآموزان |
(0.75,1,1) |
0.91 |
توجه به روحیه تیمی |
(0.73,0.98,1) |
0.90 |
بازخورد به اقدامات رهبری |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
مشارکت افراد در تصمیم گیری و حل مساله |
(0.23,0.48,0.73) |
0.48 |
طراحی ساز و کار هوشمند رهبری |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
اجرای اقدامات و فعالیتهای اداری مطابق با برنامه سالانه |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
بودجهبندی علمی و منطقی |
(0.75,1,1) |
0.91 |
استفاده صحیح از منابع انسانی، مادی، مالی و تکنولوژیکی |
(0.27,0.5,0.7) |
0.48 |
استفاده از نیروهای مستعد و خلاق در قسمت اداری |
(0.75,1,1) |
0.91 |
ایجاد سیستم اطلاعاتی برای تسهیم به موقع اطلاعات |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
پایبندی به اصول مدیریت |
(0.75,1,1) |
0.91 |
توجیه کارکنان نسبت به قوانین، ساختار و نقشها |
(0.65,0.9,0.97) |
0.83 |
توجیه دانشآموزان نسبت به قوانین، ساختار و نقشها |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
توجیه اولیای دانش آموزان نسبت به قوانین، ساختار و نقشها |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
ایجاد سیستم شفاف مدیریت منابع مالی و انسانی و مادی |
(0.75,1,1) |
0.91 |
مدیریت فضاهای آموزشی |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
مدیریت فضاهای بهداشتی |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
مدیریت فضاهای ورزشی |
(0.7,0.95,1) |
0.88 |
نظارت بر سیستم گرمایشی و سرمایشی |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
نظارت بر سلامت و بهداشت دانشآموزان |
(0.73,0.98,1) |
0.90 |
نظارت بر سلامت و بهداشت کارکنان |
(0.72,0.97,1) |
0.89 |
جدول (7): نتایج دلفی فازی در رابطه با نشانگرهای محیط و جامعه
نشانگر |
میانگین فازی |
میانگین قطعی |
حمایت از گروههای مختلف برای فهم سیاستهای آموزشی |
(0.65,0.9,1) |
0.85 |
ارتباط مستمر با محیط بیرونی |
(0.27,0.52,0.75) |
0.51 |
تشویق والدین و گروههای بیرونی به اخذ تصمیمات مهم |
(0.67,0.92,0.98) |
0.85 |
ایجاد سیستمی برای پاسخگوئی به والدین |
(0.65,0.9,1) |
0.85 |
آگاهیبخشی به والدین در خصوص حمایت آنها از مدرسه |
(0.67,0.92,1) |
0.86 |
تعامل با رسانههای جمعی |
(0.68,0.93,1) |
0.87 |
مدیریت کمکهای مالی، فرهنگی، مادی و... نهادهای بیرونی |
(0.67,0.92,1) |
0.86 |
ارتباط مستمر با محیط بیرونی برای تقویت یادگیری دانشآموزان |
(0.73,0.98,1) |
0.90 |
انعکاس مشکلات و دغدغههای کارکنان به محیط بیرونی |
(0.62,0.87,1) |
0.82 |
انعکاس مشکلات و دغدغههای دانشآموزان به محیط بیرونی |
(0.7,0.95,1) |
0.88 |
آگاهیبخشی مقامات محلی، استانی و ملی از مشکلات یادگیری |
(0.2,0.43,0.65) |
0.42 |
مشارکت مقامات محلی برای توسعه اولویتها |
(0.63,0.88,0.97) |
0.82 |
استفاده از ظرفیتهای کم نظیر والدین و گروههای محلی |
(0.65,0.9,1) |
0.85 |
در روش دلفی، یک مقدار آستانه S به منظور غربال نمودن عوامل نامناسب انتخاب میشود. اساساً، مقدار آستانه با استنباط ذهنی تصمیم گیرنده معین میشود و مستقیماً بر روی تعداد عواملی که غربال میشوند؛ تأثیر خواهد گذاشت. هیچ راه ساده یا قانون کلی برای تعیین مقدار آستانه وجود ندارد. چن و وانگ[11](2010) عدد 7 را به عنوان حد آستانه S به کار گرفتند. این پژوهش عدد 7 را به عنوان مقدار S در نظر گرفته و نشانگرهایی را که دارای میانگین هندسی پایینتر از 7 بودند را حذف نموده است. نشانگرهای مدیریت تنشهای احتمالی، استفاده از از روشهای علمی، مشارکت افراد در تصمیمگیری و حل مساله، استفاده صحیح از منابع، ارتباط مستمر با محیط بیرونی، آگاهی مقامات محلی، استانی و ملی از مشکلات یادگیری توسط خبرگان حذف شدند.
در گام بعد، نشانگرهای تایید شده (نشانگرهای کلیدی عملکرد مدارس) با استفاده از روش SWARA وزندهی و رتبه بندی شدند. این روش در مواقعی که تعداد نشانگرها زیاد است، بسیار مفید عمل میکند. همچنین خروجی روش دلفی فازی که همان وزندهی قطعی نشانگرها است به عنوان ورودی میتواند وارد روش SWARA شود. ابتدا بر اساس میانگین قطعی روش دلفی فازی، نشانگرها از میانگین زیاد به کم مرتب شدند و سپس اهمیت نسبی هر معیار j با معیار j-1 بر اساس درصد بیان میشود(به عنوان مثال معیار دوم چند درصد از معیار اول اهمیتش کمتر است) برای یافتن این درصد کافیست میانگین معیار j-1 را از میانگین معیار j کم شود و سپس حاصل بر میانگین j-1 تقسیم شود که مقادیر درصد محاسبه شده خروجی این گام مقادیر Sj ها است. در گام بعد به محاسبه نهایی معیارها پرداخته میشود. نتایج برای هر یک از مولفهها در ادامه آورده شده است.
جدول (8): نشانگرها با اولویت بالا در مولفه مدیریت روابط انسانی
نشانگر |
میانگین |
Sj |
Kj |
Qj |
Wj |
بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان |
0.90 |
- |
1 |
1 |
0.082 |
ایجاد جو مثبت |
0.89 |
1.32% |
1.01 |
0.98 |
0.081 |
همدلی و رفاقت کارکنان |
0.88 |
1.23% |
1.01 |
0.97 |
0.080 |
فعالیت مستمر کارکنان در اجتماعات علمی |
0.88 |
0% |
1 |
0.97 |
0.080 |
برخورد و رفتار عادلانه |
0.87 |
1.24% |
1.012 |
0.96 |
0.079 |
مطابق جدول (8)، نشانگرهای عملکرد در مولفه توسعه روابط انسانی اولویتبندی شدند که بهبود کیفیت زندگی کاری، جو مثبت، همدلی و رفاقت، فعالیت مستمر کارکنان در اجتماعات علمی و برخورد و رفتار عادلانه نشانگرهایی بودند که در اولویت بالاتری برای توسعه عملکرد مدارس قرار داشتند.
جدول (9): نشانگرها با اولویت بالا در مولفه برنامهریزی استراتژیک
نشانگر |
میانگین |
Sj |
Kj |
Qj |
Wj |
خلاقیت و نوآوری در برنامهها و فعالیتها |
0.91 |
- |
1 |
1 |
0.055 |
طراحی برنامه سالانه دانشآموز محور |
0.89 |
2.50% |
1.02 |
0.97 |
0.053 |
حمایت از تغییر مثبت |
0.89 |
0% |
1 |
0.97 |
0.053 |
برنامهریزی برای دستیابی دانشآموزان به مهارتهای مهم زندگی |
0.89 |
0% |
1 |
0.97 |
0.053 |
برنامهریزی برای دستیابی کارکنان به مهارتهای مهم زندگی |
0.89 |
0% |
1 |
0.97 |
0.053 |
مطابق با جدول (9)، 5 نشانگر خلاقیت و نوآوری در فعالیتها، طراحی برنامه سالانه دانشآموزمحور، حمایت از تغییر، برنامهریزی برای دستیابی دانشآموزان و کارکنان به مهارتهای زندگی در مولفه برنامهریزی استراتژیک در اولویت بالاتری به نسبت نشانگرهای دیگر در توسعه عملکرد مدارس قرار داشتند.
جدول(10): نشانگرها با اولویت بالا در مولفه رشد و یادگیری
نشانگر |
میانگین |
Sj |
Kj |
Qj |
Wj |
استفاده از آخرین یافتههای علمی |
0.91 |
- |
1 |
1 |
0.049 |
ایجاد فرصتهای یادگیری مشارکتی |
0.91 |
0% |
1 |
1 |
0.049 |
حمایت از فناوریهای نوین آموزشی |
0.91 |
0% |
1 |
1 |
0.049 |
کشف علائق و استعدادهای دانش آموزان |
0.91 |
0% |
1 |
1 |
0.049 |
توسعه دانش، مهارت و افزایش خودآگاهی |
0.90 |
1.20% |
1.01 |
0.98 |
0.049 |
مطابق با جدول (10)، 5 نشانگر با اولویت بالا برای توسعه عملکرد مدارس در مولفه رشد و یادگیری شناسائی شدند.
جدول (11): نشانگرها با اولویت بالا در مولفه آموزش و ارزشیابی
نشانگر |
میانگین |
Sj |
Kj |
Qj |
Wj |
بازخورد منطقی و مناسب به یادگیری |
0.91 |
- |
1 |
1 |
0.083 |
نظارت بر ارزشیابی صحیح از پیشرفت تحصیلی |
0.90 |
1.20% |
1.01 |
0.98 |
0.082 |
توسعه امکانات و تجهیزات در ارتباط با تدریس |
0.88 |
2.53% |
1.02 |
0.96 |
0.080 |
برنامهریزی آینده تحصیلی دانشآموزان |
0.88 |
0% |
1 |
0.96 |
0.080 |
گفتگو با دانشآموزان در خصوص یادگیری |
0.86 |
2.49% |
1.02 |
0.94 |
0.078 |
مطابق با جدول (11)، 5 نشانگر با اولویت بالا برای توسعه عملکرد مدارس در مولفه آموزش و ارزشیابی شناسائی شدند.
جدول(12): نشانگرها با اولویت بالا در مولفه مدیریت و رهبری
نشانگر |
میانگین |
Sj |
Kj |
Qj |
Wj |
فرصت رهبری برای دانشآموزان |
0.91 |
0% |
1 |
1 |
0.04 |
بودجهبندی علمی و منطقی |
0.91 |
0% |
1 |
1 |
0.04 |
استفاده از نیروهای خلاق در قسمت اداری |
0.91 |
0% |
1 |
1 |
0.04 |
پایبندی به اصول مدیریت |
0.91 |
0% |
1 |
1 |
0.04 |
ایجاد سیستم شفاف مدیریت منابع |
0.91 |
0% |
1 |
1 |
0.04 |
مطابق با جدول (12)، مهمترین نشانگرهای کلیدی عملکرد در مولفه مدیریت و رهبری اولویتبندی شدند که فرصت رهبری برای دانشآموزان، بودجه بندی علمی، استفاده از نیروهای خلاق در قسمت اداری، پایبندی به اصول مدیریت و ایجاد سیستم شفاف مدیریت منابع از اهمیت بالایی برای بهبود عملکرد برخوردار بودند.
جدول (13): نشانگرها با اولویت بالا در مولفه محیط و جامعه
نشانگر |
میانگین |
Sj |
Kj |
Qj |
Wj |
ارتباط مستمر با محیط بیرونی |
0.90 |
- |
1 |
1 |
0.095 |
انعکاس مشکلات و دغدغههای دانشآموزان |
0.88 |
2.53% |
1.02 |
0.97 |
0.093 |
تعامل با رسانههای جمعی |
0.87 |
1.24% |
1.01 |
0.96 |
0.092 |
آگاهیبخشی به والدین در خصوص حمایت آنها |
0.86 |
1.26% |
1.01 |
0.95 |
0.091 |
مدیریت کمکهای نهادهای بیرونی |
0.86 |
0% |
1 |
0.95 |
0.091 |
در جدول فوق، 5 نشانگر با اولویت بالا برای توسعه عملکرد مدارس در مولفه محیط و جامعه شناسائی شدهاند.
در پایان مولفههای عملکرد نیز اولویتبندی شدند. به این صورت که از امتیازات داده شده به نشانگرهای هر مولفه اصلی میانگین گرفته شد تا امتیاز مولفه اصلی بدست آید. میانگینهای محاسبه شده مولفهها به صورت نزولی مرتب شد و با استفاده از روش سوآرا، وزن مولفههای اصلی محاسبه شد که در جدول (14) آورده شده است.
جدول (14): اوزان مولفههای اصلی
مولفه |
میانگین امتیازات |
Sj |
Kj |
Qj |
Wj |
مدیریت و رهبری |
4.81 |
- |
1 |
1 |
0.14 |
رشد و یادگیری |
4.74 |
1.17% |
1.01 |
0.98 |
0.14 |
محیط و جامعه |
4.66 |
1.86% |
1.01 |
0.96 |
0.14 |
توسعه روابط انسانی |
4.55 |
2.18% |
1.02 |
0.94 |
0.13 |
آموزش و ارزشیابی |
4.55 |
0.11% |
1.01 |
0.94 |
0.13 |
برنامهریزی استراتژیک |
4.50 |
1.18% |
1.02 |
0.93 |
0.13 |
با توجه به جدول (14) مولفه مدیریت و رهبری با وزن 0.14 رتبه اول را کسب کرده است و مولفههای رشد و یادگیری و محیط و یادگیری در رتبههای بعدی قرار گرفتند.
یکی از عوامل کلیدی که در نظام مدیریت عملکرد میبایست مورد توجه هر سازمانی قرار گیرد، عملکرد سازمان است، که از یک سو میتواند مانع موفقیت سازمان شود و از سوی دیگر به عنوان مزیتی رقابتی در حفظ و بقای سازمان و افزایش بهرهوری ایفای نقش نماید. نظام مدیریت عملکرد با تاکید بر اثربخشی و کارایی فعالیتها به دنبال دستیابی سازمان به تعالی و سرآمدی در عرصه رقابتی است. با توجه به هدف مشترک و نهایی مدیریت عملکرد در اعصار مختلف، مسأله اصلی در این حوزه این است که مبنای موفقیت و عملکرد خوب سازمان چیست و مولفهها و نشانگرهای کلیدی و اساسی آن کدامند؟ پس از پاسخ به این سؤال در ادامه باید چارچوبی عملیاتی برای مدیریت و هدایت سازمان و ارزیابی آن با توجه به مبانی و مولفهها انتخاب نمود. در این پژوهش به منظور شناسایی نشانگرهای کلیدی به عنوان یکی از مراحل اصلی مدیریت عملکرد، در ابتدا با بررسی پژوهشهای انجام شده، مهمترین مولفهها و نشانگرهای آنها انتخاب و در اختیار خبرگان قرار گرفته شد. پس از استخراج اولیه مولفهها و نشانگرها از منابع و اسناد موجود، مصاحبه با خبرگان صورت گرفت و نهایتاً 6 مولفه و 102 نشانگر با استفاده از روش دلفی فازی و در یک مرحله شناسائی و غربالگری شدند. 6 نشانگر نیز مورد تایید خبرگان قرار نگرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد که مولفه مدیریت و رهبری برای بهبود عملکرد مدارس از بیشترین اهمیت برخوردار است و مولفههای رشد و یادگیری و محیط و جامعه در رتبههای بعدی قرار گرفتهاند. نتایج به دست آمده از روش دلفی فازی و روش سوآرا برای هر یک از مولفهها در ادامه با بررسی پژوهشهای مرتبط به تفصیل آمده است.
نتایج اجرای روش دلفی فازی با هدف غربالگری نشانگرها نشان داد، که مولفه توسعه روابط انسانی دارای 13 نشانگر است. نتایج این پژوهش همچنین نشان داد که نشانگرهای بهبود کیفیت زندگی کاری، جو مثبت، همدلی و رفاقت، فعالیت مستمر کارکنان در اجتماعات علمی و برخورد و رفتار عادلانه به ترتیب دارای بیشترین اهمیت در این مولفه برای بهبود عملکرد مدارس هستند. این نشانگرها در پژوهشهای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. کتونن (2005)، یوماشنکار (2005)، کاروسو و همکاران (2005)، بیرد (2009)، اسکوبل (2012)، پریرا (2012)، چن (2014)، هادچنکو (2015)، کسیر (2016)، ریدا نیگوس(2017) و التریکدر و گامساجر (2017) مولفه توسعه روابط انسانی را در مدل خودشان همراه با مولفههای رشد و یادگیری، مدیریت و رهبری (فرایندهای داخلی) و محیط و جامعه برای مدیریت عملکرد در نظامهای آموزشی مورد استفاده قرار دادهاند و نشانگرهای این مولفهها را معرفی کردهاند. آپفر (2006) و تئوهاریس (2009) در پژوهشهای خود برخورد و رفتار عادلانه در مدارس را به عنوان یک نشانگر مورد بررسی قرار داده است. استول و همکاران (2006) به اهمیت فعالیت کارکنان در اجتماعات علمی در شکلگیری روابط علمی و دوستانه کارکنان پرداخته و مروری بر ادبیات نظری اجتماعات علمی در در مدارس داشته است. اینگل و همکاران (2011) به روابط مدیریت مدرسه و معلمان جدید الورود و نوع برخورد آنها اشاره کرده و راهنمایی و هدایت این معلمان را در پیشبرد اهداف، ماموریت و استراتژیهای مدرسه اساسی و تاثیرگذار میدانند. تاپا و همکاران (2013)، جو مثبت مدرسه را در بهبود عملکرد مدرسه تاثیرگذار میدانند. موران و گاریس (2015) اعتماد متقابل را در مدارس به عنوان یک نشانگر کلیدی عملکرد مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. دپارتمان آموزش و پرورش گرجستان نیز در سال (2016) مولفه توسعه روابط انسانی را در بهبود عمکرد مدارس مهم دانسته و نشانگرهای آن را معرفی کرده است.
نتایج این پژوهش در خصوص مولفه برنامهریزی استراتژیک نشان داد که این مولفه دارای 20 نشانگر است. نشانگرهای خلاقیت و نوآوری در فعالیتها، طراحی برنامه سالانه دانشآموزمحور، حمایت از تغییر، برنامهریزی برای دستیابی دانشآموزان و کارکنان به مهارتهای زندگی دارای بیشترین اهمیت در این مولفه برای بهبود عملکرد مدارس هستند. در ارتباط با نشانگرهای مولفه برنامهریزی استراتژیک، پژوهشهای زیادی انجام شده است. اور و همکاران (2008) اهمیت و جایگاه تغییر مثبت و مدیریت تغییرات پیشبینی نشده را در مدارسی با عملکرد پایین مورد بررسی قرار دادهاند و تغییر مثبت و سازنده را عاملی مهم برای بهبود عملکرد این نوع مدارس میدانند. رودریگز (2008) دستیابی کارکنان و دانشآموزان را به مهارتهای مهم زندگی را عامل مهم موفقیت در مدارس قلمداد کردهاند و استفاده از روشها و فنون جدید را برای اجرای برنامهها پیشنهاد دادهاند. یلیماکی (2006) به اهمیت تنظیم اهداف، ماموریت و چشم انداز و طراحی برنامه سالانه مطابق با آن و نیز مطابق با فلسفه دانشآموزمحور اشاره داشته است. این پژوهشگر همچنین در سال (2012) به اهمیت طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه سالانه نیز در پژوهش خود پرداخته است. از این مولفه در پژوهش وو و چن (2014) به عنوان یک مولفه تاثیرگذار در عملکرد مدارس دوره ابتدایی مورد استفاده قرار گرفته است.
نتایج این پژوهش در خصوص مولفه رشد و یادگیری نشان داد که این مولفه دارای 21 نشانگر است. نشانگرهای استفاده از آخرین یافتههای علمی، ایجاد فرصتهای یادگیری مشارکتی، حمایت از فناوریهای نوین آموزشی،کشف علائق و استعدادهای دانشآموزان و توسعه دانش، مهارت و افزایش خودآگاهی به ترتیب دارای بیشترین اهمیت در این مولفه برای بهبود عملکرد مدارس هستند. نپ و همکاران (2014) مشارکت و تلاش ذینفعان برای ارتقای یادگیری دانشآموزان، ایجاد فرصتهای یادگیری مشارکتی برای کارکنان و ایجاد فرصتهایی برای مشارکت اولیای دانشآموزان در یادگیری را در پژوهش خود مورد بررسی قرار دادند. ایجاد محیط یادگیری امن، آرام و بدون استرس برای دانشآموزان و کارکنان در پژوهش کرلند و همکاران (2010) مورد توجه است. حمایت از فناوریهای نوین آموزشی توسط رهبران مدارس در پژوهش میتچل و ساکنی (2006) و توجه به شایستگیهای پژوهشی معلمان و ایجاد فرصتهای یادگیری مشارکتی برای کارکنان نیز توسط پرینتی (2008) به عنوان یک نشانگر مورد بررسی قرار گرفته است.
نتایج اجرای روش دلفی فازی در این پژوهش نشان داد که مولفه آموزش و ارزشیابی دارای 13 نشانگر است. بازخورد منطقی و مناسب به یادگیری، نظارت بر ارزشیابی صحیح از پیشرفت تحصیلی، توسعه امکانات و تجهیزات تدریس، برنامهریزی برای آینده تحصیلی دانشآموزان، گفتگو با دانشآموزان در خصوص یادگیری نشانگرهایی هستند که در این مولفه از بالاترین اهمیت برخوردار هستند. نتایج پژوهشهای مختلف در این خصوص نشان میدهد که نشانگرهای آموزش و ارزشیابی بایستی در مدیریت عملکرد مدارس به عنوان یک مولفه تاثیرگذار مورد توجه قرار گیرد که نتایج این پژوهش را تایید میکنند. هالورسون و همکاران (2007) سیستم آموزشی را که دانشمحور است و به رهبری آموزش منتهی میشود، را مورد توجه قرار دادهاند. سپوویتز و همکاران (2010) گفتگو با دانشآموزان و معلمان را به عنوان یکی از وظایف رهبر مدرسه مورد تاکید قرار دادهاند و اذعان دارند که بازخورد منطقی و مناسب به تدریس معلمان و نظارت صحیح و منطقی از آن موجب تسهیل یادگیری دانشآموزان میشود. می و سپوویتز (2011) پژوهش ارزشمند خود را به تلاشهای رهبران مدارس برای توسعه آموزش در مدارس اختصاص دادهاند. سباستین و الن ورث (2012) تاثیر رهبری مدرسه بر آموزش در کلاس و یادگیری دانشآموز را مورد بررسی قرار دادهاند. به زعم آنها راهنمائی در خصوص یادگیری و تدریس با کیفیت به موفقیت تحصیلی میانجامد. هوی (2012) به ویژگیهای گوناگون مدارس برای دستیابی به پیشرفت تحصیلی اشاره داشته و نظارت بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و بازخورد از آن و نیز تفسیر و نتیجهگیری دادههای مربوط به پیشرفت تحصیلی را مهم قلمداد کرده است. بازخورد منطقی و مناسب به یادگیری دانشآموزان در پژوهش لی و اسمیت (1999) مورد توجه بوده است. لیث وود و همکاران (2010) نفوذ و تاثیری رهبری مدرسه بر میزان یادگیری دانشآموزان را مورد بررسی قرار دادهاند و گفتگو با دانشآموزان در خصوص میزان یادگیریشان را مهم قلمداد کردهاند و نتایج پیشرفت تحصیلی و تاثیر مدرسه بر آن مورد توجه رابینسون و همکاران (2008) است.
پنجمین مولفه مهم این پژوهش در راستای استقرار مدیریت عملکرد که کاپلان و نورتون (2004) از آن به فرایندهای داخلی یاد میکنند و در پژوهشهای مرتبط در آموزش (آموزش و پرورش گرجستان، 2016 ؛ وو و چن ، 2014) تحت عنوان مولفه مدیریت و رهبری مورد بررسی است، دارای 24 نشانگر است. فرصت رهبری برای دانشآموزان، بودجهبندی علمی و منطقی، استفاده از نیروهای خلاق در قسمت اداری، پایبندی به اصول مدیریت و ایجاد سیستم شفاف مدیریت منابع نشانگرهایی بودند که از بیشترین اولویت برای توسعه مدیریت و رهبری در مدارس برخوردار بودند. گادرد و همکاران (2015) به فرصت رهبری و تصمیمگیری برای ذینفعان، شناسائی کارکنان در نقشهای مربوط به رهبری و تشویق افراد به بیان ایدهها و نظرات خود را در پژوهش خود مورد بررسی قرار دادهاند. طراحی ساز و کاری برای رهبری مدرسه و توسعه اصول مدیریت در پژوهش یانگز و کینگ(2002) مورد بررسی بوده است. ریهل (2008) در پژوهش خود به نقش مدیریت مدرسه بر ایجاد فضاهای مناسب، استفاده صحیح از منابع انسانی، مادی و تکنولوژیکی و بودجهبندی علمی و منطقی تاکید داشتهاند.
در پایان نتایج این پژوهش در خصوص مولفه محیط و جامعه نشان داد که این مولفه دارای 11 نشانگر است و نشانگرهای ارتباط مستمر با محیط بیرونی، انعکاس مشکلات دانشآموزان به مراجع بیرونی، تعامل با رسانههای جمعی، آگاهیبخشی به والدین و مدیریت کمکهای نهادهای بیرونی دارای بیشترین اهمیت در این مولفه برای توسعه مدیریت عملکرد در مدارس است. پژوهشهای پنیول و همکاران (2010)، وارن و همکاران(2010)، سوپویتز (2002)، گوردن و لوئیس (2009)، کربای و دی پائولو (2011)، مکلاگین و تالبرت (2001) و مورفی و توره (2014) در رابطه با اهمیت تعامل گروهها و اجتماعات بیرونی، والدین و رسانههای جمعی با مدارس در راستای بهبود عملکرد است.
شناسائی و غربالگری نشانگرها به مدیران و برنامهریزان آموزشی کمک خواهد کرد که با استفاده از آنها ارزیابی درست، منطقی و علمی از عملکرد مدارس داشته باشد. ارزیابی که در نهایت منجر به توسعه فردی و گروهی افراد و بهبود عملکرد مدارس خواهد شد. با شناسائی نشانگرها، مدارس میتوانند اهداف و نتایج خود را در خصوص عملکرد مشخص کنند و در راستای این اهداف، استراتژی تعیین نموده و برنامهها و فعالیتهایی را تنظیم نمایند. هدف اصلی در شناسائی نشانگرهای کلیدی، رسیدن به یک داشبورد مدیریتی پویا و منعطف است. داشبورد مدیریتی که به صورت روزانه و یا هفتگی گزارشها، نمودارها و شاخصها را ارائه میدهد و منجر به ارزیابی صحیح و منطقی از عملکرد مدرسه میگردد. از نتایج این پژوهش میتوان برای طراحی یک سیستم مدیریت عملکرد در مدارس استفاده کرد که در آن علاوه بر مشخص بودن اهداف، استراتژی، برنامهها و فعالیتها، نشانگرهای کلیدی عملکرد نیز حضوری برجسته دارند. نشانگرهای کلیدی عملکرد باعث میشود که عملکرد مدارس ارتقا یابد و مدارس در حوزههایی چون آموزش، ارزشیابی، رهبری، برنامهریزی، ارتباط با محیط بیرونی به پیشرفت قابل توجهای دست پیدا کنند. نشانگرهای کلیدی عملکرد به مانند یک موتور محرکه و یا بمب انگیزه عمل میکنند و روح جدیدی را به نظام آموزشی تزریق میکند که در پایان منجر به بهبود عملکرد مدارس میگردد. این مطالعه، چارچوبی را برای مدیریت عملکرد در مدارس دوره ابتدایی با شناسائی و اولویتبندی نشانگرهای کلیدی عملکرد طراحی کرده است که می تواند منجر به استقرار مدیریت عملکرد شود و پیشنهاد میگردد، مسئولین اجرائی و تصمیمگیرندگان آموزش و پرورش، مدیریت و ارزیابی عملکرد مدارس را با توجه به این مولفهها و نشانگرها انجام دهند و زمینه را برای توسعه و بهبود آنها فراهم نمایند. در پژوهشهای بعدی نیز به تعیین نشانگرهای کلیدی عملکرد به صورت تلفیقی با استفاده از سایر روشهای تصمیمگیری مانند تاپسیس فازی اقدام شود و وضعیت هر یک از نشانگرها در مدارس با بهرهگیری از دیدگاه خبرگان، اساتید، کارشناسان آموزش ابتدایی، مدیران مدارس و معلمان مشخص گردد.
این پژوهش با دو محدودیت روبرو بود. محدودیت اول، تعداد زیاد نشانگرها بود که زمان زیادی را از خبرگان برای بررسی و پاسخدهی به خود اختصاص داد. محدودیت دوم، ادبیات کم و محدود در رابطه با شناسائی و اولویتبندی نشانگرهای کلیدی عملکرد در مدارس ابتدایی با روشهای فازی و سوآرا بود که البته این میتواند به دلیل نوپا بودن این دو روش در شناسائی و اولویت بندی معیارها باشد.
[1]. key performance indicators
[2].Richard, McDonnell and Oaks
[3]. performance management system (PMS)
[4]. Murnane
[5]. Shavelson
[6]. management dashboard
[7]. balanced scorecard
[8]. Suen
[9]. delphi method
[10]. SWARA (Step-wise Weight Assessment Ratio Analysis)
[11]. Chen & Wang
[AC1]منابع درون متنی لاتین